- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۴۱۱۹
- شماره مطلب: ۷۲۱۰
-
چاپ
ترکیب بند عاشورایی آشوب آشتیانی (بند اول)
دی چون هلال ماه محرّم شد آشکار
پژمرده چون فلک زدگان، لاغر و نزار
گیتی برون نمود ز تن، کسوت حریر
پوشید جامۀ سیه و، گشت سوگوار
گردون فشاند خاک سیه بر سر و، رُبود
از فرق خویش و زد به زمین تاج زرنگار
بگریست در عزای حسین آسمان و، ریخت
از دیده، زاشک انجم بس درّ شاهوار
با ناخن هلال خراشید رخ، فلک
خون شفق زچهره فرو ریخت در کنار
از کهکشان به گردن خود چرخ در فکند
شال عزا و، گشت زاندوه بیقرار
تب لرزه اوفتاد در ارکان نه سپهر
پر شد زانقلاب، همه روی روزگار
از بس که شور و غلغله در کن فکان فتاد
گفتا فلک: قیامت عظمی شد آشکار
پرسیدم از خرد که: مگر نفخ صور شد
محشر به پا نماید این لحظه کردگار؟
گفتا: محرّم است و، بود ماتم شهی
کاو شد شهید و ماند عزایش به یادگار
لب تشنه شد شهید میان دو نهر آب
تنها نه او، که هر که بد او را معین و یار
گفتم که: چیست نام وی و از نژاد کیست؟
گفت این و، برد از دل بیتاب من قرار
مقتول اشک و کشتۀ افغان، شهید شین
نور و سرور چشم و دل فاطمه، حسین
ترکیب بند عاشورایی آشوب آشتیانی (بند اول)
دی چون هلال ماه محرّم شد آشکار
پژمرده چون فلک زدگان، لاغر و نزار
گیتی برون نمود ز تن، کسوت حریر
پوشید جامۀ سیه و، گشت سوگوار
گردون فشاند خاک سیه بر سر و، رُبود
از فرق خویش و زد به زمین تاج زرنگار
بگریست در عزای حسین آسمان و، ریخت
از دیده، زاشک انجم بس درّ شاهوار
با ناخن هلال خراشید رخ، فلک
خون شفق زچهره فرو ریخت در کنار
از کهکشان به گردن خود چرخ در فکند
شال عزا و، گشت زاندوه بیقرار
تب لرزه اوفتاد در ارکان نه سپهر
پر شد زانقلاب، همه روی روزگار
از بس که شور و غلغله در کن فکان فتاد
گفتا فلک: قیامت عظمی شد آشکار
پرسیدم از خرد که: مگر نفخ صور شد
محشر به پا نماید این لحظه کردگار؟
گفتا: محرّم است و، بود ماتم شهی
کاو شد شهید و ماند عزایش به یادگار
لب تشنه شد شهید میان دو نهر آب
تنها نه او، که هر که بد او را معین و یار
گفتم که: چیست نام وی و از نژاد کیست؟
گفت این و، برد از دل بیتاب من قرار
مقتول اشک و کشتۀ افغان، شهید شین
نور و سرور چشم و دل فاطمه، حسین