- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
- بازدید: ۲۱۷۷
- شماره مطلب: ۷۱۱
-
چاپ
اولین کاروان سینه زنت
آمده سرشکستۀ محنت
آمده اشک ریز بت شکنت
السلام ای مرمل بدماء
چه خبر از هزار زخم تنت
از دو تا لالههای من چه خبر
چه خبر از سپاه بی کفنت
حال شش ماهۀ حرم خوب است؟
چه خبر از دو حیدر حسنت؟
خیز و بنگر به حال و اوضاع
اولین کاروان سینه زنت
علم ما شکسته گهواره
پرچم ماست کهنه پیرهنت
جمع ما روضهخوان نمیخواهد
نوحۀ ماست نام دل شکنت
تن هشتاد و چند عزادارت
وضع بهتر ندارد از بدنت
خیز و بنگر به موسفیدانت
بر سپاه کبود و گریانت
یاس بودم که پرپرت شدهام
قد کمانی حنجرت شدهام
قتلگاهت عجب حرایی شد
وحی آمد پیمبرت شدهام
اقراء اقراء رسید و حس کردم
آخرین تیر لشکرت شدهام
پیکر و موی من سیاه و سفید
چه قدر شکل مادرت شدهام
یار بی سر، سرت سلامت باد
من عزادار دخترت شدهام
چشمهایم نشد شبی بسته
بس که دلواپس سرت شدهام
بانی اشک خون صبح و شب
طالب خون حنجرت شدهام
در میان محلههای یهود
حیدر جنگ خیبرت شدهام
آب رفتم کمان شدم اما
پس گرفتم سرت ز خولیها
آسمان سر به زیر شد ای وای
خواهر تو اسیر شد ای وای
قسمت پارههای پیکر تو
تکههای حصیر شد ای وای
نگران رباب هستم من
در چهل شب چه پیر شد ای وای
رفت عباس و هرکس و ناکس
سر طفل تو شیر شد ای وای
شکم خالی سه سالۀ تو
لگدی خورد و سیر شد ای وای
حوریت در خرابه ملعبۀ
عقدهها از غدیر شد ای وای
سهم طفلان وحی خیرات و
لقمههای پنیر شد ای وای
اشکهامان بساط تفریح
مردمانی حقیر شد ای وای
رفتی و شعله گشت یاور من
معجرم را ببین برادر من
-
خیر علی الدوام
به نام قبلۀ ایرانیان، به نام حرم
به نام خادم و جاروکش و غلام حرم
به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش
به نام این همه خیر علی الدوام حرم
-
اربعین پیش حسین، ضامن ما باش آقا
ماه را در شب هجران برسانید فقط
مژدهای در دل طوفان برسانید فقط
به کویری که ندیده است به خود برگ و بری
خبر از بارش باران برسانید فقط
-
زمستان
درد دل ما بی تو فراوان شده آقا
دلها همه امروز پریشان شده آقا
بد میگذرد زندگی مردم دنیا
بی تو همۀ سال، زمستان شده آقا
-
کرامات کوثری
به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را
همان که زندگیاش زنده کرد انسان را
همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را
اولین کاروان سینه زنت
آمده سرشکستۀ محنت
آمده اشک ریز بت شکنت
السلام ای مرمل بدماء
چه خبر از هزار زخم تنت
از دو تا لالههای من چه خبر
چه خبر از سپاه بی کفنت
حال شش ماهۀ حرم خوب است؟
چه خبر از دو حیدر حسنت؟
خیز و بنگر به حال و اوضاع
اولین کاروان سینه زنت
علم ما شکسته گهواره
پرچم ماست کهنه پیرهنت
جمع ما روضهخوان نمیخواهد
نوحۀ ماست نام دل شکنت
تن هشتاد و چند عزادارت
وضع بهتر ندارد از بدنت
خیز و بنگر به موسفیدانت
بر سپاه کبود و گریانت
یاس بودم که پرپرت شدهام
قد کمانی حنجرت شدهام
قتلگاهت عجب حرایی شد
وحی آمد پیمبرت شدهام
اقراء اقراء رسید و حس کردم
آخرین تیر لشکرت شدهام
پیکر و موی من سیاه و سفید
چه قدر شکل مادرت شدهام
یار بی سر، سرت سلامت باد
من عزادار دخترت شدهام
چشمهایم نشد شبی بسته
بس که دلواپس سرت شدهام
بانی اشک خون صبح و شب
طالب خون حنجرت شدهام
در میان محلههای یهود
حیدر جنگ خیبرت شدهام
آب رفتم کمان شدم اما
پس گرفتم سرت ز خولیها
آسمان سر به زیر شد ای وای
خواهر تو اسیر شد ای وای
قسمت پارههای پیکر تو
تکههای حصیر شد ای وای
نگران رباب هستم من
در چهل شب چه پیر شد ای وای
رفت عباس و هرکس و ناکس
سر طفل تو شیر شد ای وای
شکم خالی سه سالۀ تو
لگدی خورد و سیر شد ای وای
حوریت در خرابه ملعبۀ
عقدهها از غدیر شد ای وای
سهم طفلان وحی خیرات و
لقمههای پنیر شد ای وای
اشکهامان بساط تفریح
مردمانی حقیر شد ای وای
رفتی و شعله گشت یاور من
معجرم را ببین برادر من