- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۸۶۲
- شماره مطلب: ۷۰۲۹
-
چاپ
گریۀ بدون صدا
آهش میان هلهلهها ناپدید شد
از گریۀ بدون صدا ناامید شد
دیگر بلند نام تو را میزند صدا
او نوحه خواند و خالق طرحی جدید شد
از روی نی سرت به زمین خورده است باز
سر درد دختر تو دوباره شدید شد
باید زهیر بود که میدید دخترت
هفتاد دفعه پای سر تو شهید شد
نامحرمی به موی سپید تو دست زد
او یک شبه تمامی مویش سپید شد
او گفته با النگوی خود قهرکرده است؟
چون سهم آن کسی که سرت را برید شد!
آیینۀ غرور خودش را شکسته دید
از بعد آنکه وارد بزم یزید شد
با زحمت زیاد خودش دید بین طشت
درگیر با دهان تو چوبی پلید شد
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
گریۀ بدون صدا
آهش میان هلهلهها ناپدید شد
از گریۀ بدون صدا ناامید شد
دیگر بلند نام تو را میزند صدا
او نوحه خواند و خالق طرحی جدید شد
از روی نی سرت به زمین خورده است باز
سر درد دختر تو دوباره شدید شد
باید زهیر بود که میدید دخترت
هفتاد دفعه پای سر تو شهید شد
نامحرمی به موی سپید تو دست زد
او یک شبه تمامی مویش سپید شد
او گفته با النگوی خود قهرکرده است؟
چون سهم آن کسی که سرت را برید شد!
آیینۀ غرور خودش را شکسته دید
از بعد آنکه وارد بزم یزید شد
با زحمت زیاد خودش دید بین طشت
درگیر با دهان تو چوبی پلید شد