مشخصات شعر

قصیدۀ تازیانه

بنا نبود که گیسوی من کشیده شود
به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود

 

قرار بود ببافی تو گیسوانم را
نه اینکه در اثر لخته، خون تنیده شود!

 

بنا نبود که خط خط تازیانۀ زجر
به روی این تن کوچک چنان قصیده شود

 

چنان قصیده بخوانند این کبودی‌ها
که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود

 

به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود:
چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود

 

شکسته است ولیکن به رو نمی‌آرد
به عمه حق بده اینگونه قد خمیده شود

 

لباس پارۀ طفلی که مرد بر سرم است
چه چاره است اگر روسری دریده شود؟

 

قصیدۀ تازیانه

بنا نبود که گیسوی من کشیده شود
به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود

 

قرار بود ببافی تو گیسوانم را
نه اینکه در اثر لخته، خون تنیده شود!

 

بنا نبود که خط خط تازیانۀ زجر
به روی این تن کوچک چنان قصیده شود

 

چنان قصیده بخوانند این کبودی‌ها
که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود

 

به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود:
چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود

 

شکسته است ولیکن به رو نمی‌آرد
به عمه حق بده اینگونه قد خمیده شود

 

لباس پارۀ طفلی که مرد بر سرم است
چه چاره است اگر روسری دریده شود؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×