- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۲۰۱
- شماره مطلب: ۶۹۹۶
-
چاپ
حتماً عمو برای تو آبی میآورد
مشغول کار هستی و در زیر آفتاب
حس میکنی که بین تنوری، پُر التهاب
هم تشنهای و هم رمضان، نه محرّم است
کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب
تو روزهای و کودک تو تشنه مانده است
بی اختیار روضۀ تو میشود رباب
در زیر آفتابی و هی چنگ میزنی
بر انعکاس تشنۀ صحرایی از سراب
چشمت سیاه میرود و باز میشود
این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب
در خیمهای و دست تو گهوارۀ علی است
ای کودکم! عزیز دلم! ناز من! بخواب
حتماً عمو برای تو آبی میآورد
با گریههات مادر خود را نده عذاب
از هوش میروی، دو سه ساعت گذشته است
پا میشوی، سؤال تو مانده است بی جواب
آخر گناه کودک شش ماههات چه بود؟
افطار آمده است و نگاهت به ظرف آب
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
حتماً عمو برای تو آبی میآورد
مشغول کار هستی و در زیر آفتاب
حس میکنی که بین تنوری، پُر التهاب
هم تشنهای و هم رمضان، نه محرّم است
کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب
تو روزهای و کودک تو تشنه مانده است
بی اختیار روضۀ تو میشود رباب
در زیر آفتابی و هی چنگ میزنی
بر انعکاس تشنۀ صحرایی از سراب
چشمت سیاه میرود و باز میشود
این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب
در خیمهای و دست تو گهوارۀ علی است
ای کودکم! عزیز دلم! ناز من! بخواب
حتماً عمو برای تو آبی میآورد
با گریههات مادر خود را نده عذاب
از هوش میروی، دو سه ساعت گذشته است
پا میشوی، سؤال تو مانده است بی جواب
آخر گناه کودک شش ماههات چه بود؟
افطار آمده است و نگاهت به ظرف آب