- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۳۷۵۹
- شماره مطلب: ۶۹۹۵
-
چاپ
حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب
رفت میدان، ماند در گهواره بوی کودکش
ماند مادر، با خیال گفتگوی کودکش
حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب
لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش
او دعا میکرد برگردد بلا سمت خودش
تیر اما تندتر میرفت سوی کودکش
واژهها راگشت، اما تیر هم پیدا نکرد
معنی نازکتری را از گلوی کودکش
تیر از خون گلوی او سه جرعه نوش کرد
آسمان نوشید مشتی از سبوی کودکش
سرنوشت عالم هستی به مویی بند بود
به گلوی زخمی بسته به موی کودکش
آب شد مردش چرا که در جواب تشنهاش
خاک را با پشت دستش ریخت روی کودکش
طفل خود را در میان قلب بابا دفن کرد
ماند خاک کربلا در آرزوی کودکش
بیشتر دلواپس آقای در گودال بود
بود گرچه نیزهای در جستجوی کودکش
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب
رفت میدان، ماند در گهواره بوی کودکش
ماند مادر، با خیال گفتگوی کودکش
حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب
لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش
او دعا میکرد برگردد بلا سمت خودش
تیر اما تندتر میرفت سوی کودکش
واژهها راگشت، اما تیر هم پیدا نکرد
معنی نازکتری را از گلوی کودکش
تیر از خون گلوی او سه جرعه نوش کرد
آسمان نوشید مشتی از سبوی کودکش
سرنوشت عالم هستی به مویی بند بود
به گلوی زخمی بسته به موی کودکش
آب شد مردش چرا که در جواب تشنهاش
خاک را با پشت دستش ریخت روی کودکش
طفل خود را در میان قلب بابا دفن کرد
ماند خاک کربلا در آرزوی کودکش
بیشتر دلواپس آقای در گودال بود
بود گرچه نیزهای در جستجوی کودکش