- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۴۸۵۹
- شماره مطلب: ۶۹۲۸
-
چاپ
خورشید کربلا
وقتی به روی نیزه سرت میشود بلند
آه از نهاد دور و برت میشود بلند
زینب مقابل سر تو میخورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت میشود بلند
افتاده بال زخمی تو زیر پا ولی
در دست باد سرخ پرت میشود بلند
این گوش تیز نیزه صدای تو را شنید
از چه صدای مختصرت میشود بلند
کمکم ز چشم اهل حرم دور میشوی
کمکم که دود در نظرت میشود بلند
این جای زخم داغ جگر گوشهات علی است
خون دلی که از جگرت میشود بلند
در آسمان علقمه خورشید کربلا
دارد به پای تو قمرت میشود بلند
کنج تنور یاد مناجات دیشبی
در سجده هستی و سحرت میشود بلند
-
زینب به پای تشت تو از دست میرود
گل کرده در زمین، کرم آسمانیت
آغوش باز میرسد از مهربانیت
حالا بیا و سفره مینداز سفرهدار
حالت خراب میشود و ناتوانیت
دارد مرا شبیه خودت پیر میکند
جان برده از تمام تنم نیمهجانیت
-
فکر دریا
وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر
جز کوچۀ چشم تو راهی نیست دیگر
جز تو به حاجتها الهی نیست دیگر
این جذبهها خواهی نخواهی نیست دیگر
-
کرمِ بیان
تو تشنه میروی و زمان سفر شده
یا روزهای تیرهتر از شب سحر شده
گرم بیان خواهش خشک لبت شدم
دیدم لبت ز خون گلوی تو تر شده
خورشید کربلا
وقتی به روی نیزه سرت میشود بلند
آه از نهاد دور و برت میشود بلند
زینب مقابل سر تو میخورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت میشود بلند
افتاده بال زخمی تو زیر پا ولی
در دست باد سرخ پرت میشود بلند
این گوش تیز نیزه صدای تو را شنید
از چه صدای مختصرت میشود بلند
کمکم ز چشم اهل حرم دور میشوی
کمکم که دود در نظرت میشود بلند
این جای زخم داغ جگر گوشهات علی است
خون دلی که از جگرت میشود بلند
در آسمان علقمه خورشید کربلا
دارد به پای تو قمرت میشود بلند
کنج تنور یاد مناجات دیشبی
در سجده هستی و سحرت میشود بلند