- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۴۳۰۰
- شماره مطلب: ۶۹۰۱
-
چاپ
مشخصات شعر
پیراهن کهنه
از حد بگذشت تا جراحات تنش
افتاد میان قتلگاهی بدنش
پیراهن کهنهاى به تن داشت حسین
ای کاش که میماند به جاى کفنش
از همین شاعر
-
عیدی
یا محول دل من رنگ جلا میخواهد
مس جان میدهد و شمش طلا میخواهد
خلق از دست شما عیدی خود میطلبند
باز این بندهتان کرببلا میخواهد -
آرزو
در لیله الرغائب محتاج نور عینیم
عمری است خانه زاد ارباب عالمینیم
گفتند اگر که حاجت دارید وقتش آمد
گفتیم بی قرار شش گوشۀ حسینیم
-
دریای وصف
باید غزل با یاد رویش پا بگیرد
هر مصرعى با عشق او معنا بگیرددر محفل شعر قشنگ چشمهایش
هر شاعرى باید بیاید جا بگیرد -
بانوی روضهخوان
این بانوی روضهخوان دلش پر شرر است
از مرحمت همسر خود با خبر است
شاید که دم مرگ ببیند او را
تا لحظۀ ارتحال دو چشمش به در است
پیراهن کهنه
از حد بگذشت تا جراحات تنش
افتاد میان قتلگاهی بدنش
پیراهن کهنهاى به تن داشت حسین
ای کاش که میماند به جاى کفنش
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت