مشخصات شعر

آه از دمی که شهر مدینه خبر شود

 

من هم به روی نیزه ببین گریه می‌کنم

بر ماجرای توست چنین گریه می‌کنم

 

کلی نگاه دور و برت پرسه می‌زند

اصلا فقط برای همین گریه می‌کنم

 

بر روی نیزه آیۀ اصحاب کهف را

می‌خوانمش به صوت حزین، گریه می‌کنم

 

بر آستین که چارۀ تاراج معجر است

بر خاندان پرده نشین گریه می‌کنم

 

بر آیه‌های احمر بر چوب محملت

بر آن شکاف روی جبین گریه می‌کنم

 

بر اضطراب دخترک نازدانه‌ام

کز روی ناقه خورده زمین گریه می‌کنم

 

آه از دمی که شهر مدینه خبر شود

بر حال و روز ‌ام بنین، گریه می‌کنم

 

دلشوره از خرابه و بازار دارم و

گاهی بر آن و گاه بر این گریه می‌کنم

 

آه از دمی که شهر مدینه خبر شود

 

من هم به روی نیزه ببین گریه می‌کنم

بر ماجرای توست چنین گریه می‌کنم

 

کلی نگاه دور و برت پرسه می‌زند

اصلا فقط برای همین گریه می‌کنم

 

بر روی نیزه آیۀ اصحاب کهف را

می‌خوانمش به صوت حزین، گریه می‌کنم

 

بر آستین که چارۀ تاراج معجر است

بر خاندان پرده نشین گریه می‌کنم

 

بر آیه‌های احمر بر چوب محملت

بر آن شکاف روی جبین گریه می‌کنم

 

بر اضطراب دخترک نازدانه‌ام

کز روی ناقه خورده زمین گریه می‌کنم

 

آه از دمی که شهر مدینه خبر شود

بر حال و روز ‌ام بنین، گریه می‌کنم

 

دلشوره از خرابه و بازار دارم و

گاهی بر آن و گاه بر این گریه می‌کنم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×