- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۰۱
- بازدید: ۵۱۸۸
- شماره مطلب: ۶۸۴
-
چاپ
چه شد ای سر بریدۀ زینب؟
بوی باران و بوی دلتنگی
میوزد از حوالی چشمت
چه شده که شقایق و لاله
میچکد از زلالی چشمت
آسمان هم به گریه افتاده
هم نفس با نگاه بارانیت
ناله ناله فرات میریزد
زمزم اشکهای پنهانیت
بغضهای دلت ترک میخورد
در همان شام بیقرای که ...
لاله لاله دل پریشانت
خون شد از خون آن اناری که ...
در غروب نگاه محزونت
آرزویی به جز شهادت نیست
چه غریبانه اشک میریزی
و به بالین تو جوادت نیست
خوب شد که ندید فرزندت
بین آن کوچه دست بر پهلو
روضه خوان شد نگاه خونبارت
کوچه، دیوار، لاله، در، پهلو
سر سپردی به خاک دلتنگی
گوشۀ حجره قتلگاهت بود
گریه گریه مصیبتی اعظم
جاری از گوشه نگاهت بود
چه به روز دل تو آوردند
که عطش شعله میکشید از جان
ذکر لبهای تشنهات هر دم
السلام علیک یا عطشان
آه با چشم غرق خون دیدی
کربلا کربلا مصیبت بود
هم نوا شد دل شکسته تو
با سری که پر از جراحت بود:
بر سر نیزههای نامحرم
لحظه لحظه چه بر سرت آمد
وای از دستهای سنگینی
که به تکریم دخترت آمد
سنگها گرم بوسه از لبهات
در همان کوچه در عبوری که ...
چه شد ای سر بریدۀ زینب
سر در آوردی از تنوری که ...
-
اربعین بیقراری
نوای ناله و غمها: رقیه
گرفته کاروان دم: یا رقیه
رسیده اربعین بیقراری
همه برگشتهاند اما رقیه
-
روضهخوان ارباب
با نالۀ یا حسین بیتاب شدی
از داغ لب تشنۀ او آب شدی
با زمزمههای «أو سمعتم بغریب»
یک عمر تو روضهخوان ارباب شدی
-
کوثر بیقرینه
ای کوثر بیقرینۀ ثارالله
آرام و قرار سینۀ ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آیینۀ حق! سکینۀ ثارالله
-
فاطمهمذهب
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمهمذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
چه شد ای سر بریدۀ زینب؟
بوی باران و بوی دلتنگی
میوزد از حوالی چشمت
چه شده که شقایق و لاله
میچکد از زلالی چشمت
آسمان هم به گریه افتاده
هم نفس با نگاه بارانیت
ناله ناله فرات میریزد
زمزم اشکهای پنهانیت
بغضهای دلت ترک میخورد
در همان شام بیقرای که ...
لاله لاله دل پریشانت
خون شد از خون آن اناری که ...
در غروب نگاه محزونت
آرزویی به جز شهادت نیست
چه غریبانه اشک میریزی
و به بالین تو جوادت نیست
خوب شد که ندید فرزندت
بین آن کوچه دست بر پهلو
روضه خوان شد نگاه خونبارت
کوچه، دیوار، لاله، در، پهلو
سر سپردی به خاک دلتنگی
گوشۀ حجره قتلگاهت بود
گریه گریه مصیبتی اعظم
جاری از گوشه نگاهت بود
چه به روز دل تو آوردند
که عطش شعله میکشید از جان
ذکر لبهای تشنهات هر دم
السلام علیک یا عطشان
آه با چشم غرق خون دیدی
کربلا کربلا مصیبت بود
هم نوا شد دل شکسته تو
با سری که پر از جراحت بود:
بر سر نیزههای نامحرم
لحظه لحظه چه بر سرت آمد
وای از دستهای سنگینی
که به تکریم دخترت آمد
سنگها گرم بوسه از لبهات
در همان کوچه در عبوری که ...
چه شد ای سر بریدۀ زینب
سر در آوردی از تنوری که ...