- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۴۶۷۴
- شماره مطلب: ۶۸۳۴
-
چاپ
السلام علی الراس المرفوع
سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند
صدای مویۀ زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند
لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام، بارش سنگین، سحاب را گریاند
کسی مقابل نی آب را زمین میریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند
سوال «أین ابی» بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند
کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند
به آستین نزارش گرفت رو زینب
وقار پوشیۀ او حجاب را گریاند
شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند
قلم شکست و در آخر فقط نوشت، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
السلام علی الراس المرفوع
سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند
صدای مویۀ زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند
لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام، بارش سنگین، سحاب را گریاند
کسی مقابل نی آب را زمین میریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند
سوال «أین ابی» بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند
کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند
به آستین نزارش گرفت رو زینب
وقار پوشیۀ او حجاب را گریاند
شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند
قلم شکست و در آخر فقط نوشت، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند