- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۲۷۴۹
- شماره مطلب: ۶۸۲۷
-
چاپ
موج تیر
ای در غمت دو چشم پیمبر گریسته
در سوگ جانگداز تو حیدر گریسته
روزی که سوخت جان تو از زهر اشقیاء
از التهـــاب سخت تــو، مادر گریسته
هرگز روا نبود، که رویت خزان شود
ابر بهار، بر تــو مکرّر گریسته
آزرده گشت طشت پر از خون ز رنج تو
با اشک طشت، خونِ مطهر گریسته
زینب نداشت تاب تماشای پیکرت
بر درد غم فزای تو، خواهر گریسته
هنگـام موج تیر که غرقاب خون شدی
عبـّاس بــا وفای دلاور گریسته
آتش گرفت بـاغ وجودت ز کینهها
در ماتمت برادر مضطر گریسته
ای دیده خون ببار ز اندوه مجتبی
کــز داغ یاس، لاله احمر گریسته
مهدی که بر حسین بگرید به صبح و شام
بر مجتبی ز دیدۀ اطهر گریسته
ای از تبـــار صبر، چرا خون جگر شدی
عالم از این مصیبت اکبـــر گریسته
صـاحب عزاست، فاطمه و در عزای تو
خورشید گریه کرده و اختـر گریسته
بر خامه نیست طاقت شرح حدیث هجر
یک عمر در فراق تو، دفتــر گریسته
هر کس شنید محسن صافی کلام تو
بر قلبِ خون سبط پیمبر گریسته
-
آئینه دامن
آیا شود یک صبح روشن با تو باشم؟
من باشم و تو باشی و من با تو باشم
من باشم و تو در دیار آشنایی
در سرزمین یاس و سوسن با تو باشم؟
-
غریبستان ویران
دل مهدی هنوز آزرده از ظلم پلیدان است
هنوز او سینهاش خون از غریبستانِ ویران است
هنوزش نیست جز اشکِ غم و اندوهِ ویرانی
به قلب نازنینش، محنت و رنج فراوان است
-
عرفات
اینجا عرفات است، بیا گریه کنیم
در درگه رحمت خدا گریه کنیم
اینجا عرفات است، در اینجا باید
با قلب شکسته، بیریا گریه کنیم
اینجا عرفات است، بیا توبه کنیم
با ناله و عجز و التجا گریه کنیم
-
مهر خداوندی
الا ای عاشقان مژده که آمد نیمۀ شعبان
ز بوی تو گل نرجس جهان گردیده چون رضوان
ز جا برخیز ای ساقی ز باده مست مستم کن
جدایم کن ز دلتنگی، بنوشانم می عرفان
موج تیر
ای در غمت دو چشم پیمبر گریسته
در سوگ جانگداز تو حیدر گریسته
روزی که سوخت جان تو از زهر اشقیاء
از التهـــاب سخت تــو، مادر گریسته
هرگز روا نبود، که رویت خزان شود
ابر بهار، بر تــو مکرّر گریسته
آزرده گشت طشت پر از خون ز رنج تو
با اشک طشت، خونِ مطهر گریسته
زینب نداشت تاب تماشای پیکرت
بر درد غم فزای تو، خواهر گریسته
هنگـام موج تیر که غرقاب خون شدی
عبـّاس بــا وفای دلاور گریسته
آتش گرفت بـاغ وجودت ز کینهها
در ماتمت برادر مضطر گریسته
ای دیده خون ببار ز اندوه مجتبی
کــز داغ یاس، لاله احمر گریسته
مهدی که بر حسین بگرید به صبح و شام
بر مجتبی ز دیدۀ اطهر گریسته
ای از تبـــار صبر، چرا خون جگر شدی
عالم از این مصیبت اکبـــر گریسته
صـاحب عزاست، فاطمه و در عزای تو
خورشید گریه کرده و اختـر گریسته
بر خامه نیست طاقت شرح حدیث هجر
یک عمر در فراق تو، دفتــر گریسته
هر کس شنید محسن صافی کلام تو
بر قلبِ خون سبط پیمبر گریسته