مشخصات شعر

مثل مزارت مانده خلوت روضه‌هایت

 

من از تبار باقرم مردم بدانید

دل بیقرار باقرم مردم بدانید

مست و خمار باقرم مردم بدانید

امروز یار باقرم مردم بدانید

فردا کنار باقرم مردم بدانید

 

دست از غم او تا قیامت برندارم

 

ای کهکشان‌ها آسمان‌ها در مدارت

عرش خدا عزّ و جلّ بیقرارت

ختم رسل کرده سلامش را نثارت

بیچاره‌تر از من نداری در کنارت

دارم درون سینه‌ام شوق زیارت

 

کی می‌شود سر بر مزار تو گذارم

 

ای ابتدای روضه‌ها از خانۀ تو

ای هیأت عشاق در کاشانۀ تو

قلب تمام قدسیان دیوانۀ تو

بار تمام صحنه‌ها بر شانۀ تو

شد خانۀ  آباد من ویرانۀ تو

 

من حاجتی جز مردن از عشقت ندارم

 

شکر خدا امشب پریشان تو هستم

مانند زهرا دیده گریان تو هستم

بیچارۀ  آن قبر ویران تو هستم

تقدیر بوده اینکه حیران تو هستم

من مردۀ  بوی گریبان تو هستم

 

پس کی غم تو می‌کشد بر روی دارم

 

امشب تفأل می‌زنم بر چشم‌هایت

مثل مزارت مانده خلوت روضه‌هایت

عیبی ندارد روضه می‌گیرم برایت

جانی که دارم جان من آقا فدایت

آتش زده زهر جفا بر دست و پایت

 

ای کاش پای غصه‌هایت جان سپارم

 

ای سوز آه سینۀ  تو آسمان سوز

بر ما عطا فرما کمیای مهربان سوز

قبر خرابت روضه‌ای داغ و نهان سوز

ای خاطرت آزرده از یک ظهر جانسوز

بر چشم‌هایت چند عکس خانمانسوز

 

امشب به یاد خاطراتت لاله زارم

 

قوم پیمبر را همه گمراه دیدی

آنچه ندیده هیچ چشمی، آه دیدی

در بین آتش ذکر یا الله دیدی

چندین ستاره در مدار ماه دیدی

یک یوسف بی سر میان چاه دیدی

 

می‌گفتی از این غم هماره بیقرارم

 

مثل مزارت مانده خلوت روضه‌هایت

 

من از تبار باقرم مردم بدانید

دل بیقرار باقرم مردم بدانید

مست و خمار باقرم مردم بدانید

امروز یار باقرم مردم بدانید

فردا کنار باقرم مردم بدانید

 

دست از غم او تا قیامت برندارم

 

ای کهکشان‌ها آسمان‌ها در مدارت

عرش خدا عزّ و جلّ بیقرارت

ختم رسل کرده سلامش را نثارت

بیچاره‌تر از من نداری در کنارت

دارم درون سینه‌ام شوق زیارت

 

کی می‌شود سر بر مزار تو گذارم

 

ای ابتدای روضه‌ها از خانۀ تو

ای هیأت عشاق در کاشانۀ تو

قلب تمام قدسیان دیوانۀ تو

بار تمام صحنه‌ها بر شانۀ تو

شد خانۀ  آباد من ویرانۀ تو

 

من حاجتی جز مردن از عشقت ندارم

 

شکر خدا امشب پریشان تو هستم

مانند زهرا دیده گریان تو هستم

بیچارۀ  آن قبر ویران تو هستم

تقدیر بوده اینکه حیران تو هستم

من مردۀ  بوی گریبان تو هستم

 

پس کی غم تو می‌کشد بر روی دارم

 

امشب تفأل می‌زنم بر چشم‌هایت

مثل مزارت مانده خلوت روضه‌هایت

عیبی ندارد روضه می‌گیرم برایت

جانی که دارم جان من آقا فدایت

آتش زده زهر جفا بر دست و پایت

 

ای کاش پای غصه‌هایت جان سپارم

 

ای سوز آه سینۀ  تو آسمان سوز

بر ما عطا فرما کمیای مهربان سوز

قبر خرابت روضه‌ای داغ و نهان سوز

ای خاطرت آزرده از یک ظهر جانسوز

بر چشم‌هایت چند عکس خانمانسوز

 

امشب به یاد خاطراتت لاله زارم

 

قوم پیمبر را همه گمراه دیدی

آنچه ندیده هیچ چشمی، آه دیدی

در بین آتش ذکر یا الله دیدی

چندین ستاره در مدار ماه دیدی

یک یوسف بی سر میان چاه دیدی

 

می‌گفتی از این غم هماره بیقرارم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×