- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۴۱۵۴
- شماره مطلب: ۶۷۰۳
-
چاپ
داغ اسارت
پا به پای پدر سفر کردم
در میان خرابه سر کردم
پدرم بینِ ریسمان بود و
با رقیه پدر پدر کردم
عمهام تا به رویِ خاک افتاد
دیدهام را ز اشک، تر کردم
از همان روزِ تلخ، تا امروز
گریه هر روز تا سحر کردم
دست در دست عمهام آن روز
از دلِ نیزهها گذر کردم
سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت
از تنی که به آن نظر کردم
تا سه ساله میان راه افتاد
پدرم را خودم خبر کردم
آنقدَر داغ دارم از آن دم
که از این زهر، خون، جگر کردم
-
جا مانده
دردهایم اکثرش روزی به درمان میرسد
یوسف گم گشته هم روزی به کنعان میرسد
اربعین که بسته شد راه حرم بر روی من
ای خدا پس کی قرار زیر ایوان میرسد؟
-
هوای زیارت
چه زیباست اشک سحر داشتن
خدا را فقط در نظر داشتن
به سمت حرم بال و پر داشتن
هوای زیارت به سر داشتن
-
غیرت زهرایی
دارم به لب همچون رطب، نام تو را ای مهجبین
بسکه ادب میر عرب، داری تو از امالبنین
امشب رسیدم محضرت، شاید تو را پیدا کنم
شاید کمی اذنم دهی، با تو کمی نجوا کنم
داغ اسارت
پا به پای پدر سفر کردم
در میان خرابه سر کردم
پدرم بینِ ریسمان بود و
با رقیه پدر پدر کردم
عمهام تا به رویِ خاک افتاد
دیدهام را ز اشک، تر کردم
از همان روزِ تلخ، تا امروز
گریه هر روز تا سحر کردم
دست در دست عمهام آن روز
از دلِ نیزهها گذر کردم
سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت
از تنی که به آن نظر کردم
تا سه ساله میان راه افتاد
پدرم را خودم خبر کردم
آنقدَر داغ دارم از آن دم
که از این زهر، خون، جگر کردم