- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۲۰۲۰
- شماره مطلب: ۶۶۹۷
-
چاپ
حاجی عاشق
حج نیمه تمام را بگذارد، در مسیری جدید راه افتاد
همه گفتند حاجی احرامش، را رها کرد و در گناه افتاد
حاجی اما نه آنکه عاشق بود، روی معشوق را به یاد آورد
کعبه یک لحظه رفت از ذهنش، تا نگاهش به آن نگاه افتاد
پشت پایش کسی نپاشد آب، قصد ترک دیار دارد وای
مکه از عمق قصه آگاه است، کعبه در پردهای سیاه افتاد
آن طرف عده ای به استقبال، حاجی از حج به کربلا آمد
قصه اما به شکل دیگر بود، شاعر اینجا به اشتباه افتاد
کربلا بود و رسم خود شاعر، غزلی تکه تکه میخواهد
مثلا از کنار الا لله، قطعهای مثل لا اله افتاد
صحبت از یک تن و هزاران تیر، صحبت از یک گلو و یک شمشیر
لااقل کاش قاصدی میگفت، یوسف این بار هم به چاه افتاد
حاجی اما هنوز عاشق بود در طوافی که عشق میفرمود
حج خود را تمام و کامل کرد، بر سر نیزهها به راه افتاد
حاجی عاشق
حج نیمه تمام را بگذارد، در مسیری جدید راه افتاد
همه گفتند حاجی احرامش، را رها کرد و در گناه افتاد
حاجی اما نه آنکه عاشق بود، روی معشوق را به یاد آورد
کعبه یک لحظه رفت از ذهنش، تا نگاهش به آن نگاه افتاد
پشت پایش کسی نپاشد آب، قصد ترک دیار دارد وای
مکه از عمق قصه آگاه است، کعبه در پردهای سیاه افتاد
آن طرف عده ای به استقبال، حاجی از حج به کربلا آمد
قصه اما به شکل دیگر بود، شاعر اینجا به اشتباه افتاد
کربلا بود و رسم خود شاعر، غزلی تکه تکه میخواهد
مثلا از کنار الا لله، قطعهای مثل لا اله افتاد
صحبت از یک تن و هزاران تیر، صحبت از یک گلو و یک شمشیر
لااقل کاش قاصدی میگفت، یوسف این بار هم به چاه افتاد
حاجی اما هنوز عاشق بود در طوافی که عشق میفرمود
حج خود را تمام و کامل کرد، بر سر نیزهها به راه افتاد