مشخصات شعر

عاشق آن است که تطهیر کند دل با اشک

 

مست آن است که از باده سبو بردارد

چشم ‌امید ز هرکس به جز او بردارد

 

یار عیسى به نفسم زنده کند عالم را

گر لب از لب به دم قدسى هو بردارد

 

در قنوت سحرى نامه به آب اندازیم

یار وقت گذرش نامه ز جو بردارد

 

اى که یک گوشۀ چشمت غم عالم ببرد

گو به غم پنجۀ خود را ز گلو بردارد

 

آنقدر پیرُهن عصمت من پاره شده

سخت با سوزن خیاط رفو بردارد

 

عاشق آن است که تطهیر کند دل با اشک

سحر از دیدۀ تر آب وضو بر دارد

 

حُسن ظن داشتن عاشق از آنجا پیداست

که رسد هر چه ز معشوق نکو بردارد

 

پیر ویرانه غیورانه اراده فرمود

سنت سب على را ز عدو بردارد

 

داد زد در وسط بزم شراب اى عمه

چوب تر را ز لب خشک بگو بردارد

 

بعد زینب چه کسى جز من اجازه دارد

بوسه‌اى با لب خونین ز گلو بردارد

 

سینه گر ضربه خورد زود نفس می‌گیرد

واى اگر دندۀ دختر کمى مو بردارد

 

معجرم را به سر نیزه چو پرچم دیدم

نرسد چون قد من، باید عمو بردارد

 

عاشق آن است که تطهیر کند دل با اشک

 

مست آن است که از باده سبو بردارد

چشم ‌امید ز هرکس به جز او بردارد

 

یار عیسى به نفسم زنده کند عالم را

گر لب از لب به دم قدسى هو بردارد

 

در قنوت سحرى نامه به آب اندازیم

یار وقت گذرش نامه ز جو بردارد

 

اى که یک گوشۀ چشمت غم عالم ببرد

گو به غم پنجۀ خود را ز گلو بردارد

 

آنقدر پیرُهن عصمت من پاره شده

سخت با سوزن خیاط رفو بردارد

 

عاشق آن است که تطهیر کند دل با اشک

سحر از دیدۀ تر آب وضو بر دارد

 

حُسن ظن داشتن عاشق از آنجا پیداست

که رسد هر چه ز معشوق نکو بردارد

 

پیر ویرانه غیورانه اراده فرمود

سنت سب على را ز عدو بردارد

 

داد زد در وسط بزم شراب اى عمه

چوب تر را ز لب خشک بگو بردارد

 

بعد زینب چه کسى جز من اجازه دارد

بوسه‌اى با لب خونین ز گلو بردارد

 

سینه گر ضربه خورد زود نفس می‌گیرد

واى اگر دندۀ دختر کمى مو بردارد

 

معجرم را به سر نیزه چو پرچم دیدم

نرسد چون قد من، باید عمو بردارد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×