- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۴۰۰۷۹
- شماره مطلب: ۶۵۴۴
-
چاپ
دل عاشق، سپر فاصله خواهد چه کند؟
عقل، وامانده شد و پرسش احوالم کرد
به خدا عشق عمو بود، سبکبالم کرد
غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد
آنکه با جام میاش مست، همه عالم کرد
مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد
دل در این راه فقط یاری دلبر خواهد
دل عاشق، سپر فاصله خواهد چه کند؟
دفع تیر سه پر حرمله خواهد چه کند؟
طالب وصل، دگر حوصله خواهد چه کند؟
با گرفتاری یک، قافله خواهد چه کند؟
گر چه از مادری عمۀ خود ممنونم
کربلایی شدنم را به عمو مدیونم
عموی بی کس و تنهام مرا میخواند
سید و سرور و مولام مرا میخواند
یک طرف غربت آقام مرا میخواند
یک طرف وعدۀ بابام مرا میخواند
همه دارند به لب ذکر اباعبدالله
و عمو خواند مرا، گفت بیا عبدالله
وای عمه! به خدا خون عمو ریخته شد
نیزهها از همه سو با تنش آمیخته شد
خاک و خون از ته گودال برانگیخته شد
تا رسیدم به عمو دست من آویخته شد
سپر جان عمو در وسط عدوانم
من پریشان عمو، زیر سم اسبانم
عمه جان بهر عمو نه بر و بازو مانده
نه سر و صورت و نه گیسو و ابرو مانده
نه مچ دست، و نه دندۀ پهلو مانده
نه به جان علی اکبر سر زانو مانده
هر چه ضربه است من از جان عمو میگیرم
دشمنم گر نکشد از غم او میمیرم
تشنه را آب دهند، ضربه زدن یعنی چه؟
بوسۀ نیزه به دندان و دهن یعنی چه؟
کشتن و این همه خوشحال شدن یعنی چه؟
کندن پیرهن پاره ز تن یعنی چه؟
عمه جان وقت اسیری است، مهیا بشوید
بعد از این شاهد خون گریۀ زهرا بشوید
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
دل عاشق، سپر فاصله خواهد چه کند؟
عقل، وامانده شد و پرسش احوالم کرد
به خدا عشق عمو بود، سبکبالم کرد
غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد
آنکه با جام میاش مست، همه عالم کرد
مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد
دل در این راه فقط یاری دلبر خواهد
دل عاشق، سپر فاصله خواهد چه کند؟
دفع تیر سه پر حرمله خواهد چه کند؟
طالب وصل، دگر حوصله خواهد چه کند؟
با گرفتاری یک، قافله خواهد چه کند؟
گر چه از مادری عمۀ خود ممنونم
کربلایی شدنم را به عمو مدیونم
عموی بی کس و تنهام مرا میخواند
سید و سرور و مولام مرا میخواند
یک طرف غربت آقام مرا میخواند
یک طرف وعدۀ بابام مرا میخواند
همه دارند به لب ذکر اباعبدالله
و عمو خواند مرا، گفت بیا عبدالله
وای عمه! به خدا خون عمو ریخته شد
نیزهها از همه سو با تنش آمیخته شد
خاک و خون از ته گودال برانگیخته شد
تا رسیدم به عمو دست من آویخته شد
سپر جان عمو در وسط عدوانم
من پریشان عمو، زیر سم اسبانم
عمه جان بهر عمو نه بر و بازو مانده
نه سر و صورت و نه گیسو و ابرو مانده
نه مچ دست، و نه دندۀ پهلو مانده
نه به جان علی اکبر سر زانو مانده
هر چه ضربه است من از جان عمو میگیرم
دشمنم گر نکشد از غم او میمیرم
تشنه را آب دهند، ضربه زدن یعنی چه؟
بوسۀ نیزه به دندان و دهن یعنی چه؟
کشتن و این همه خوشحال شدن یعنی چه؟
کندن پیرهن پاره ز تن یعنی چه؟
عمه جان وقت اسیری است، مهیا بشوید
بعد از این شاهد خون گریۀ زهرا بشوید