مشخصات شعر

ای وارث خون گلوی سر بریده

دستی بده تا که بگیرم دست‌هایت

چشمی بده تا که کنم گریه برایت

 

دست توسّل دارم و چشم تمنّا

می‌دوزم امشب بر بلندای عطایت

 

مثل همیشه دست خالی و غریبم

یعنی نگاهی تازه کن سوی گدایت

 

خاموشی امروز من از بی غمی نیست 

دیشب گریبان پاره کردم در هوایت

 

شب‌های بسیاری غریبانه نمودم

در گوشۀ تنهایی‌ام، آقا صدایت

 

 ای بی پناهی که پناه عالمینی

جا ده دل آواره را زیر عبایت

 

این گوشۀ دنیا کسی فکر نجات است

با یک نظر دل را ببر تا بی نهایت

 

اینجا به صبح روشنت ایمان ندارند

کی می‌نمایی قصد اِعمال ولایت؟

 

قربان اشک صفحۀ قرآن چشمت

وقت تلاوت کردن تبّت یدایت

 

ای وارث خون گلوی سر بریده

کی می‌چکد خون گلویم زیر پایت؟

 

شور شهادت دارم و شوق وصالت

یابن الشّموس الطّالعه خونم حلالت

ای وارث خون گلوی سر بریده

دستی بده تا که بگیرم دست‌هایت

چشمی بده تا که کنم گریه برایت

 

دست توسّل دارم و چشم تمنّا

می‌دوزم امشب بر بلندای عطایت

 

مثل همیشه دست خالی و غریبم

یعنی نگاهی تازه کن سوی گدایت

 

خاموشی امروز من از بی غمی نیست 

دیشب گریبان پاره کردم در هوایت

 

شب‌های بسیاری غریبانه نمودم

در گوشۀ تنهایی‌ام، آقا صدایت

 

 ای بی پناهی که پناه عالمینی

جا ده دل آواره را زیر عبایت

 

این گوشۀ دنیا کسی فکر نجات است

با یک نظر دل را ببر تا بی نهایت

 

اینجا به صبح روشنت ایمان ندارند

کی می‌نمایی قصد اِعمال ولایت؟

 

قربان اشک صفحۀ قرآن چشمت

وقت تلاوت کردن تبّت یدایت

 

ای وارث خون گلوی سر بریده

کی می‌چکد خون گلویم زیر پایت؟

 

شور شهادت دارم و شوق وصالت

یابن الشّموس الطّالعه خونم حلالت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×