مشخصات شعر

وای از دل رباب

لب‌ها هلاک آب، دل‌ها ز غصه آب

غم آمده به دل، رفته ز خیمه تاب

کرببلا پر از، فریاد بی جواب

حتی به کربلا، دیده نشد سراب

 

ذکر همه شده، لا لا علی بخواب

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

باید علم گرفت، راه حرم گرفت

راه زیارت ساقی غم گرفت

هرگز نمی‌شود، پیمانه کم گرفت

شد بسته آب وای، از غم دلم گرفت

 

محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت:

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

امشب شب غم است، هنگام ماتم است

دست نیاز من، در دست پرچم است

ای روضه خوان بخوان، یک شب مرا کم است

این شعر مختصر، صدها غزل غم است

 

هاجر چه سوزناک، مشغول این دم است:

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

میدان پر از غبار، دل‌ها پر از شرار

از ابر رحمتت ای آسمان ببار

شش ماهه از نفس، افتاده بی قرار

شرمنده می‌شوم، زین حرف ناگوار

 

دستش جدا شده سقای تک سوار

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

هنگامه شد به پا، در بین خیمه‌ها

آید خدای من، فریاد ای خدا

مادر به گریه گفت، ماه دلم بیا

با من عزیزکم، قهری؟ بگو چرا؟

 

شیرین زبان من افتادی از نوا

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

سرگشته خواهرت، خشکیده حنجرت

افتاده از عطش، رو به عقب سرت

دیگر نمانده آه، نایی به پیکرت

کم کم ترک خورد، لب‌های  پرپرت

 

کم دست و پا بزن، بیچاره مادرت

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

آخر به مادرت، حرفی بزن علی

افتادی از نوا، مرغ چمن علی

سرباز من به تن، کردی کفن علی

در پیش دیده‌ام، پرپر نزن علی

 

لاله شدی چرا؟ ای یاسمن علی

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

وای از دل رباب

لب‌ها هلاک آب، دل‌ها ز غصه آب

غم آمده به دل، رفته ز خیمه تاب

کرببلا پر از، فریاد بی جواب

حتی به کربلا، دیده نشد سراب

 

ذکر همه شده، لا لا علی بخواب

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

باید علم گرفت، راه حرم گرفت

راه زیارت ساقی غم گرفت

هرگز نمی‌شود، پیمانه کم گرفت

شد بسته آب وای، از غم دلم گرفت

 

محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت:

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

امشب شب غم است، هنگام ماتم است

دست نیاز من، در دست پرچم است

ای روضه خوان بخوان، یک شب مرا کم است

این شعر مختصر، صدها غزل غم است

 

هاجر چه سوزناک، مشغول این دم است:

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

میدان پر از غبار، دل‌ها پر از شرار

از ابر رحمتت ای آسمان ببار

شش ماهه از نفس، افتاده بی قرار

شرمنده می‌شوم، زین حرف ناگوار

 

دستش جدا شده سقای تک سوار

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

هنگامه شد به پا، در بین خیمه‌ها

آید خدای من، فریاد ای خدا

مادر به گریه گفت، ماه دلم بیا

با من عزیزکم، قهری؟ بگو چرا؟

 

شیرین زبان من افتادی از نوا

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

سرگشته خواهرت، خشکیده حنجرت

افتاده از عطش، رو به عقب سرت

دیگر نمانده آه، نایی به پیکرت

کم کم ترک خورد، لب‌های  پرپرت

 

کم دست و پا بزن، بیچاره مادرت

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

آخر به مادرت، حرفی بزن علی

افتادی از نوا، مرغ چمن علی

سرباز من به تن، کردی کفن علی

در پیش دیده‌ام، پرپر نزن علی

 

لاله شدی چرا؟ ای یاسمن علی

وای از دل رباب، وای از دل رباب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×