- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۹۸۹۷۳
- شماره مطلب: ۶۴۶۶
-
چاپ
علقمه عطر گل یاس گرفت
چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟
از ره دور غمی در نظرم آمده است
تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر
اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است
ما جگرسوختگان آب نخواهیم ولی
این چه داغی است که سوی جگرم آمده است
اشکها پرده به چشمان تر من نـزنید
آه با قد خمیده پدرم آمده است
خبر از ساقی مـا نیست ولی میدانم
چه غمی بر جگر شعلهورم آمده است
علم خیمۀ سقا که روی خاک ا فتاد
گشت معلوم بلایی به سرم آمده است
علقمه عطر گل یاس گرفت و پیداست
از جنان مادر نیکو سیرم آمده است
عمۀ غمزدهام باهمه غمهای دلش
به تسّلای دل نوحه گرم آمده است
ای وفائی بنویس از اثر غصه و غـم
اشک و خون همره هم از بصرم آمده است
-
هیهات منّا الذله
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله
پیچید بین صحرا، هیهات منّا الذله
تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی
در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله
-
سلام ما به دل داغدیدۀ سجّاد
سلام ما به مدینه، به قبلۀ جانش
سلام ما به رسول الله و گلستانش
سلام ما به حریمی که مهبط وحی است
که جبرئیل امین خادم است و دربانش
-
دل شعلهور
از شرار دل من چشم ترم میسوزد
دل من بیشتر از زخم سرم میسوزد
مثل نخلی که فتاده است کنار دریا
دل گرفته شرر و چشم ترم میسوزد
علقمه عطر گل یاس گرفت
چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟
از ره دور غمی در نظرم آمده است
تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر
اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است
ما جگرسوختگان آب نخواهیم ولی
این چه داغی است که سوی جگرم آمده است
اشکها پرده به چشمان تر من نـزنید
آه با قد خمیده پدرم آمده است
خبر از ساقی مـا نیست ولی میدانم
چه غمی بر جگر شعلهورم آمده است
علم خیمۀ سقا که روی خاک ا فتاد
گشت معلوم بلایی به سرم آمده است
علقمه عطر گل یاس گرفت و پیداست
از جنان مادر نیکو سیرم آمده است
عمۀ غمزدهام باهمه غمهای دلش
به تسّلای دل نوحه گرم آمده است
ای وفائی بنویس از اثر غصه و غـم
اشک و خون همره هم از بصرم آمده است