- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۲۱۸۳
- شماره مطلب: ۶۴۴۳
-
چاپ
ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیراب
روی به جانب لشگر، برو خداحافظ
که نیست چارۀ دیگر، برو خداحافظ
برو ولی کمی آهستهتر برادر جان
چو جان ز پیکر خواهر، برو خداحافظ
پس از پیمبر و آلش دلم به تو خوش بود
عزیز جان پیمبر، برو خداحافظ
برای زیر گلویت امانتی دارم
که مانده بوسۀ مادر، برو خداحافظ
به لشگری که ندارند غیر بغض علی
مگو سخن تو ز حیدر، برو خداحافظ
بپوش پیرهن دستباف مادر را
تویی و غارت پیکر، برو خداحافظ
به پای مرکبت افتاده نازدانۀ تو
امان ز گریۀ دختر، برو خداحافظ
ولای دست تو قلب صبور زینب شد
به حول قوۀ داور، برو خداحافظ
قسم به عصمت زهرا نمیدهم هرگز
به خصم، یک نخ معجر، برو خداحافظ
برای دین خدا حاضرم شوم تا شام
اسیر و بی کس و یاور، برو خداحافظ
ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیراب
به حصر نیزه و خنجر، برو خداحافظ
سرت به نیزه رود گر برابر زینب
خدا که هست برادر، برو خداحافظ
تو زیر چکمه و من زیر تازیانه ولی
به پاست خطبۀ حیدر، برو خداحافظ
به شام و کوفه به ذکر علی ولی الله
کنم قیامت محشر، برو خداحافظ
پیام خون تو را تا مدینه خواهم برد
اگر چه با دل مضطر، برو خداحافظ
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیراب
روی به جانب لشگر، برو خداحافظ
که نیست چارۀ دیگر، برو خداحافظ
برو ولی کمی آهستهتر برادر جان
چو جان ز پیکر خواهر، برو خداحافظ
پس از پیمبر و آلش دلم به تو خوش بود
عزیز جان پیمبر، برو خداحافظ
برای زیر گلویت امانتی دارم
که مانده بوسۀ مادر، برو خداحافظ
به لشگری که ندارند غیر بغض علی
مگو سخن تو ز حیدر، برو خداحافظ
بپوش پیرهن دستباف مادر را
تویی و غارت پیکر، برو خداحافظ
به پای مرکبت افتاده نازدانۀ تو
امان ز گریۀ دختر، برو خداحافظ
ولای دست تو قلب صبور زینب شد
به حول قوۀ داور، برو خداحافظ
قسم به عصمت زهرا نمیدهم هرگز
به خصم، یک نخ معجر، برو خداحافظ
برای دین خدا حاضرم شوم تا شام
اسیر و بی کس و یاور، برو خداحافظ
ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیراب
به حصر نیزه و خنجر، برو خداحافظ
سرت به نیزه رود گر برابر زینب
خدا که هست برادر، برو خداحافظ
تو زیر چکمه و من زیر تازیانه ولی
به پاست خطبۀ حیدر، برو خداحافظ
به شام و کوفه به ذکر علی ولی الله
کنم قیامت محشر، برو خداحافظ
پیام خون تو را تا مدینه خواهم برد
اگر چه با دل مضطر، برو خداحافظ