- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۱۵۰۴
- شماره مطلب: ۶۳۴۵
-
چاپ
خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند
گاه باید شام را با دیدۀ تر سر کند
گاه باید روزها را دیده بر در سر کند
حالت از کربلا جا مانده گاه اینگونه است
کودکی که دور از دامان مادر سر کند
دستهها رفتند و کوچیدند، قسمت را ببین
خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند
فرصت شبهای گرم عاشقی از دست رفت
با چنین داغی چگونه باید آخر سر کند
چارهای کو عاشق از کاروان جا مانده را؟
جز همینکه خاک صحرا گیرد و بر سر کند
رنگی از معشوق خود نگرفته بگذارید پس
با همین ننگی که دارد بر تنش سر، سر کند
باز هم از قافله جا مانده گویا دختری
در خرابه باید اون اینبار دیگر سر کند
-
راوی زخمهای دیرین
کودکی باغی از ریاحین است
آسمانش ستاره آذین است
کودکی فصل خوب خاطرههاست
و پر از روزهای شیرین است
-
طوقی دل
طوقی دلم به گنبدت زائر شد
پرچم که سیاه شد قلم شاعر شد
پیک از طرف فاطمه آورده خبر
پیراهن مشکی شما حاضر شد
-
زبور اشک
روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک
خورشید غبطه میخورد اینجا به نور اشک
داودهای مرثیه از راه میرسند
با آیههای تشنه لبی از زبور اشک
یک شب به رونمایی این شعرها بیا
در محفل صمیمی ما با حضور اشک
-
قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد
همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را
به روی اسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را
خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند
گاه باید شام را با دیدۀ تر سر کند
گاه باید روزها را دیده بر در سر کند
حالت از کربلا جا مانده گاه اینگونه است
کودکی که دور از دامان مادر سر کند
دستهها رفتند و کوچیدند، قسمت را ببین
خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند
فرصت شبهای گرم عاشقی از دست رفت
با چنین داغی چگونه باید آخر سر کند
چارهای کو عاشق از کاروان جا مانده را؟
جز همینکه خاک صحرا گیرد و بر سر کند
رنگی از معشوق خود نگرفته بگذارید پس
با همین ننگی که دارد بر تنش سر، سر کند
باز هم از قافله جا مانده گویا دختری
در خرابه باید اون اینبار دیگر سر کند