- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۱۱۴۱
- شماره مطلب: ۶۳۱۵
-
چاپ
یک پنجره از شوق
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
قطرهام اما سر دریا شدن دارم دوباره
میروم خود را در اقیانوس نور تو بشویم
حرّم و دارم به سمت شاه برمیگردم ای کاش
گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم
لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفته
مرحمت کردی نیاوردی بدیها را به رویم
پابرهنه میدوم سوی تو مست از جام عشقم
قطره قطره چای شیرین عراقیها سبویم
آن قدر مستم که گاهی از خودم میپرسم اصلا
من به سوی تو میایم یا تو میایی به سویم؟
بیتو سر شد در میان حیرت و غفلت، جوانی
با تو اما آب رفته باز میگردد به جویم
یک پنجره از شوق
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
قطرهام اما سر دریا شدن دارم دوباره
میروم خود را در اقیانوس نور تو بشویم
حرّم و دارم به سمت شاه برمیگردم ای کاش
گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم
لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفته
مرحمت کردی نیاوردی بدیها را به رویم
پابرهنه میدوم سوی تو مست از جام عشقم
قطره قطره چای شیرین عراقیها سبویم
آن قدر مستم که گاهی از خودم میپرسم اصلا
من به سوی تو میایم یا تو میایی به سویم؟
بیتو سر شد در میان حیرت و غفلت، جوانی
با تو اما آب رفته باز میگردد به جویم