مشخصات شعر

با کاروان نیزه (بند هشتم)

خون می‌‌رود هنوز ز چشم تر شما

خرمن زده ست ماه، به گرد سر شما

 

آن زخم‌های شعله فشان، هفت اخترند

یا زخم‌های نعش علی اکبر شما؟

 

آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است

یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟

 

دیوان کوفه از پی تاراج آمدند

گم شد نگین آبی انگشتر شما

 

از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا

گل داد (نور) و (واقعه) در حنجر شما

 

با زخم خویش، بوسه به محراب می‌‌زدید

زان پیشتر که نیزه شود منبر شما

 

گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌‌کنی

بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌‌کنی

با کاروان نیزه (بند هشتم)

خون می‌‌رود هنوز ز چشم تر شما

خرمن زده ست ماه، به گرد سر شما

 

آن زخم‌های شعله فشان، هفت اخترند

یا زخم‌های نعش علی اکبر شما؟

 

آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است

یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟

 

دیوان کوفه از پی تاراج آمدند

گم شد نگین آبی انگشتر شما

 

از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا

گل داد (نور) و (واقعه) در حنجر شما

 

با زخم خویش، بوسه به محراب می‌‌زدید

زان پیشتر که نیزه شود منبر شما

 

گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌‌کنی

بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌‌کنی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×