- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۴۵۸۱
- شماره مطلب: ۶۱۲۸
-
چاپ
مسافر
یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت
آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد
این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت
موسی هم از دیار تو یک روز میگذشت
دستی به سر نهاد و به دستی عصا گرفت
عیسی شبی به مجلس تو رفت و دم گرفت
میگفت روح تازهای از این غزا گرفت
جسم تو بی کفن چو سلیمان به دشت دید
قالیچه وا نَهاد و سر بوریا گرفت
حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سرِ شانهها گرفت
عطری غریب از دل قلبت وزیده است
آری نسیم قطرۀ اشکم خریده است
آقا دعای مادرتان بعد گریهاش
من را به سمت مجلس اشکت کشیده است
روز ازل که حق، گل من را سرشته است
از آب دیدۀ تو مرا آفریده است
عالم به مهربانی و لطف و کرامتت
در خواب هم مثال تو آقا ندیده است
گیرم سبو سبو ز گل دیدهام گلاب
اشکم به پای ماتمت آقا چکیده است
گر در غم تو من نمک روضه میزنم
از توست به من که نمک ها رسیده است
آمادۀ سفر شدهای چون کبوتری
اما پس نگاه خودت یاد مادری
-
صبح صادق
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
میان حوزۀ علمیه اختلاف نبود
که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت
-
فطرت اویس
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
شعر علیل و واژۀ بیاشتهای آن
با اشکهای شوق تشرف شفا گرفت
-
نالۀ آدم
یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت
آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد
این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت
مسافر
یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت
آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد
این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت
موسی هم از دیار تو یک روز میگذشت
دستی به سر نهاد و به دستی عصا گرفت
عیسی شبی به مجلس تو رفت و دم گرفت
میگفت روح تازهای از این غزا گرفت
جسم تو بی کفن چو سلیمان به دشت دید
قالیچه وا نَهاد و سر بوریا گرفت
حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سرِ شانهها گرفت
عطری غریب از دل قلبت وزیده است
آری نسیم قطرۀ اشکم خریده است
آقا دعای مادرتان بعد گریهاش
من را به سمت مجلس اشکت کشیده است
روز ازل که حق، گل من را سرشته است
از آب دیدۀ تو مرا آفریده است
عالم به مهربانی و لطف و کرامتت
در خواب هم مثال تو آقا ندیده است
گیرم سبو سبو ز گل دیدهام گلاب
اشکم به پای ماتمت آقا چکیده است
گر در غم تو من نمک روضه میزنم
از توست به من که نمک ها رسیده است
آمادۀ سفر شدهای چون کبوتری
اما پس نگاه خودت یاد مادری
چه شعر زیبایی آیا ممکن است فقط بیت اولش را کمی شرح دهید؟ یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
دوتا شعر باهم قاطی نشده؟