مشخصات شعر

بگذار رو به آیۀ «لاتقنطو» کنم

خواهم به چشمه سار دو چشمم وضو کنم

دل را به یاد تو، ز گنه  شستشو کنم

 

بار دگر به درگه لطف تو آمدم

تا با سرشک و ماتم دیرینه خو کنم

 

من کیستم که با تو کنم گفتگو، مگر

رخصت دهی که با تو دمی گفتگو کنم

 

من لایق محبّت تو نیستـم، ولی

بگذار رو به آیۀ «لاتقنطو» کنم

 

ماه صیام رفت و نبخشی اگر مرا

من با چه رو به درگه لطف تو رو کنم

 

آورده‌ام شفیع، همه  اهل بیت را

تا از حضور تو طلب آبرو کنم

 

باغ دلم ز عطر ولایت صفا گرفت

دیگر کجا سزد طلب رنگ و بو کنم

 

تا ره به آستان تو جویم، پناه خویش

جز درگـه حسین کجا جستجو کنم

 

من سینه چاک عشق حسینم، به غیر عشق

این زخم سینه را به چه چیزی رفو کنم

 

در عید فطر عیدی خود را ز  محضرت

اخلاص در عمل، ز تو من آرزو کنم

 

ذکر جمیل و ناب «وفائی» است این سخن

اخلاص ده که زندگی‌ام را  نکو کنم

بگذار رو به آیۀ «لاتقنطو» کنم

خواهم به چشمه سار دو چشمم وضو کنم

دل را به یاد تو، ز گنه  شستشو کنم

 

بار دگر به درگه لطف تو آمدم

تا با سرشک و ماتم دیرینه خو کنم

 

من کیستم که با تو کنم گفتگو، مگر

رخصت دهی که با تو دمی گفتگو کنم

 

من لایق محبّت تو نیستـم، ولی

بگذار رو به آیۀ «لاتقنطو» کنم

 

ماه صیام رفت و نبخشی اگر مرا

من با چه رو به درگه لطف تو رو کنم

 

آورده‌ام شفیع، همه  اهل بیت را

تا از حضور تو طلب آبرو کنم

 

باغ دلم ز عطر ولایت صفا گرفت

دیگر کجا سزد طلب رنگ و بو کنم

 

تا ره به آستان تو جویم، پناه خویش

جز درگـه حسین کجا جستجو کنم

 

من سینه چاک عشق حسینم، به غیر عشق

این زخم سینه را به چه چیزی رفو کنم

 

در عید فطر عیدی خود را ز  محضرت

اخلاص در عمل، ز تو من آرزو کنم

 

ذکر جمیل و ناب «وفائی» است این سخن

اخلاص ده که زندگی‌ام را  نکو کنم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×