- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۱۴۴۵
- شماره مطلب: ۶۱۱۱
-
چاپ
مناجات
زیباتر از دعا و عبادت چه لذتی است
بالاتر امان الهی چه عزتی است
درمان دردهای تمام جهان دعاست
الحق گدای اهل مناجات، قیمتی است
حال دعا، حال بکا، حال زمزمه
وقت سحر به شرط اطاعت چه ثروتی است
گفتم به کوی قبلۀ حاجات رو کنم
دیدم کنار یار نه خواهش، نه حاجتی است
اصلا خوش است کوی مناجات با حبیب
زیرا برای وقت ملاقات، فرصتی است
کاری برای دلبر خود که نکردهایم
یادش میان اشک و دعا خود محبتی است
شاید عزیز فاطمه مهمان ما شود
روضه بپا کنید که دلدار، هیئتی است
با یک سلام، تذکرۀ کربلا دهد
با او اگر رویم به مقتل، قیامتی است
ذکرش همیشه عمتی الزینب است وبس
با کعبه الرزیه به قلبش مصیبتی است
یاعمتی هنوز تنت درد میکند؟
در علقمه هنوز علمدار غیرتی است
عمه هنوز جملۀ تو میکشد مرا:
محرم نمانده وقت سواری، چه غربتی است
حلق بریده از ته مقتل مرا که خواند
لبیک یا حسین من اینک ولایتی است
میآیم و رواست که در روز انتقام
اعلان کنم که بیرقم از جنس عصمتی است
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
مناجات
زیباتر از دعا و عبادت چه لذتی است
بالاتر امان الهی چه عزتی است
درمان دردهای تمام جهان دعاست
الحق گدای اهل مناجات، قیمتی است
حال دعا، حال بکا، حال زمزمه
وقت سحر به شرط اطاعت چه ثروتی است
گفتم به کوی قبلۀ حاجات رو کنم
دیدم کنار یار نه خواهش، نه حاجتی است
اصلا خوش است کوی مناجات با حبیب
زیرا برای وقت ملاقات، فرصتی است
کاری برای دلبر خود که نکردهایم
یادش میان اشک و دعا خود محبتی است
شاید عزیز فاطمه مهمان ما شود
روضه بپا کنید که دلدار، هیئتی است
با یک سلام، تذکرۀ کربلا دهد
با او اگر رویم به مقتل، قیامتی است
ذکرش همیشه عمتی الزینب است وبس
با کعبه الرزیه به قلبش مصیبتی است
یاعمتی هنوز تنت درد میکند؟
در علقمه هنوز علمدار غیرتی است
عمه هنوز جملۀ تو میکشد مرا:
محرم نمانده وقت سواری، چه غربتی است
حلق بریده از ته مقتل مرا که خواند
لبیک یا حسین من اینک ولایتی است
میآیم و رواست که در روز انتقام
اعلان کنم که بیرقم از جنس عصمتی است