- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۲۸۵۱
- شماره مطلب: ۶۰۹۳
-
چاپ
جای بهشت، کرب و بلا روزیام کنید
هر کس برای توبه مصمم نمیشود
با صد هزار موعظه آدم نمیشود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمیشود
طاعات ما و حلقۀ پیوند با خدا
خالص نبوده است که محکم نمیشود
نامردی است بندگی لحظهای ما
شوق گناه و نافله با هم نمیشود
باید برای خشکی چشم التماس کرد
این چاه خشک یک شبه زمزم نمیشود
ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو:
من آمدم کنار تو باشم، نمیشود؟
شآید که از نگاه تو افتادهام دگر
وقتی دلم، شکسته و محرم نمیشود
در بین خوبها منِ آلوده هم بخر
چیزی که از کریمی تو کم نمیشود
حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده
حلوا برای غم زده مرهم نمیشود
جای بهشت، کرب و بلا روزیام کنید
بی کربلا بهشت، مجسم نمیشود
هرکس که آمده قدمی سمت کربلا
شرمندۀ رسول مکرم نمیشود
نان علی و فاطمه را سائلی که خورد
دیگر مقابل احدی خم نمیشود
**
شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند
پس مرهمی براش فراهم نمیشود
جوری که آیههای سرش ریخته بهم
هر کار هم کنند منظم نمیشود
این ضربه سخت بود ولی در دل علی
بر دردهای کوچه مقدم نمیشود
زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف
یک زینب است واین همه ماتم؟! نمیشود
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
جای بهشت، کرب و بلا روزیام کنید
هر کس برای توبه مصمم نمیشود
با صد هزار موعظه آدم نمیشود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمیشود
طاعات ما و حلقۀ پیوند با خدا
خالص نبوده است که محکم نمیشود
نامردی است بندگی لحظهای ما
شوق گناه و نافله با هم نمیشود
باید برای خشکی چشم التماس کرد
این چاه خشک یک شبه زمزم نمیشود
ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو:
من آمدم کنار تو باشم، نمیشود؟
شآید که از نگاه تو افتادهام دگر
وقتی دلم، شکسته و محرم نمیشود
در بین خوبها منِ آلوده هم بخر
چیزی که از کریمی تو کم نمیشود
حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده
حلوا برای غم زده مرهم نمیشود
جای بهشت، کرب و بلا روزیام کنید
بی کربلا بهشت، مجسم نمیشود
هرکس که آمده قدمی سمت کربلا
شرمندۀ رسول مکرم نمیشود
نان علی و فاطمه را سائلی که خورد
دیگر مقابل احدی خم نمیشود
**
شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند
پس مرهمی براش فراهم نمیشود
جوری که آیههای سرش ریخته بهم
هر کار هم کنند منظم نمیشود
این ضربه سخت بود ولی در دل علی
بر دردهای کوچه مقدم نمیشود
زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف
یک زینب است واین همه ماتم؟! نمیشود