- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۹۶۱
- شماره مطلب: ۵۹۷۸
-
چاپ
حماسۀ توفان نوح
بی دوست، گرچه دل به جهان، من نداشتم
از کوی عشق، طاقت رفتن نداشتم
در گلشنی که سوخته بود از تب خزان
غیر از گلاب اشک به دامن نداشتم
مهتاب پشت ابر نهان بود و میگریست
هم او نداشت آینه، هم من نداشتم
آتش گرفته بودم و بین دو نهر آب
تصویری از طراوت گلشن نداشتم
در چشم من، حماسۀ توفان نوح بود
کاری به کار ابر سترون نداشتم
در گلشن همیشه بهار محمدی
نسرین و یاس و لاله و لادن نداشتم
وقت نماز شام غریبان عشق بود
دور و برم، ستارۀ روشن نداشتم
آتش به جان گرفته تر از شمع، سوختم
پروانهوار رخصت شیون نداشتم
جانم به لب رسید خدا را و، زیر لب
غیر از دعای ندبه و جوشن نداشتم
بر سینهام نشانۀ صد داغ تازه بود
حاجت به تازیانۀ دشمن نداشتم
در خاطرم، هوای سفر، تا مدینه بود
واحسرتا که بال پریدن نداشتم
من باغ را به اشک، به باران سپردم
پروانه را به خاطر یاران سپردم
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
حماسۀ توفان نوح
بی دوست، گرچه دل به جهان، من نداشتم
از کوی عشق، طاقت رفتن نداشتم
در گلشنی که سوخته بود از تب خزان
غیر از گلاب اشک به دامن نداشتم
مهتاب پشت ابر نهان بود و میگریست
هم او نداشت آینه، هم من نداشتم
آتش گرفته بودم و بین دو نهر آب
تصویری از طراوت گلشن نداشتم
در چشم من، حماسۀ توفان نوح بود
کاری به کار ابر سترون نداشتم
در گلشن همیشه بهار محمدی
نسرین و یاس و لاله و لادن نداشتم
وقت نماز شام غریبان عشق بود
دور و برم، ستارۀ روشن نداشتم
آتش به جان گرفته تر از شمع، سوختم
پروانهوار رخصت شیون نداشتم
جانم به لب رسید خدا را و، زیر لب
غیر از دعای ندبه و جوشن نداشتم
بر سینهام نشانۀ صد داغ تازه بود
حاجت به تازیانۀ دشمن نداشتم
در خاطرم، هوای سفر، تا مدینه بود
واحسرتا که بال پریدن نداشتم
من باغ را به اشک، به باران سپردم
پروانه را به خاطر یاران سپردم