- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
- بازدید: ۱۳۵۱
- شماره مطلب: ۵۹۷۰
-
چاپ
سه پردۀ عشق، پردۀ سوم
میشود باز پردهای دیگر
پردهای سرخ، پردهای پرپر
پردهای، در میان آتش و دود
پردهای، در میان خاکستر
ای فدای تو هم دل و هم جان
منم آنک حماسهای دیگر
پردهای نقل میزنم، در شام
میکشم تیغ خشم، مثل پدر
ماهتاب فراز منبر نی
آفتاب میان کاسۀ زر
آی قرآن برگ برگ شده
آی نهج البلاغۀ پرپر
ای برادر! حکایت از تو کنم
از تو او این سران بی پیکر
اصغر من شهید کوچک من
حنجر از حریر نازک تر
چه شکوهی! پسر کنار عمو
چه غروری پدر کنار پسر
آی دستان دستچین شدهام
ساقی تشنه کام بی ساغر
دست خالی سوی بهشت مرو
دل خون مرا بگیر و ببر
حال خونین دلان که گویند باز
با دل داغدار و دیدۀ تر
دل سرای پردۀ محبت توست
پردهای نقل توست سر تا سر
من ندیدم به غیر زیبایی
تو فقط خون ببین و خاکستر
در جهانی تمام فتنه و شر
ها حسین بشر فکیف بشر...
-
روایت روشن
برپا شده است در دل من خیمۀ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
-
هوای انار
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریۀ بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبالهدار کرده دلم
-
بهار گم شده
آهم برای آینه داری که گم شده است
یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است
تقویمها خزان به خزان زرد میشوند
در جستجوی بوی بهاری که گم شده است
سه پردۀ عشق، پردۀ سوم
میشود باز پردهای دیگر
پردهای سرخ، پردهای پرپر
پردهای، در میان آتش و دود
پردهای، در میان خاکستر
ای فدای تو هم دل و هم جان
منم آنک حماسهای دیگر
پردهای نقل میزنم، در شام
میکشم تیغ خشم، مثل پدر
ماهتاب فراز منبر نی
آفتاب میان کاسۀ زر
آی قرآن برگ برگ شده
آی نهج البلاغۀ پرپر
ای برادر! حکایت از تو کنم
از تو او این سران بی پیکر
اصغر من شهید کوچک من
حنجر از حریر نازک تر
چه شکوهی! پسر کنار عمو
چه غروری پدر کنار پسر
آی دستان دستچین شدهام
ساقی تشنه کام بی ساغر
دست خالی سوی بهشت مرو
دل خون مرا بگیر و ببر
حال خونین دلان که گویند باز
با دل داغدار و دیدۀ تر
دل سرای پردۀ محبت توست
پردهای نقل توست سر تا سر
من ندیدم به غیر زیبایی
تو فقط خون ببین و خاکستر
در جهانی تمام فتنه و شر
ها حسین بشر فکیف بشر...