- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۴۵۸۷
- شماره مطلب: ۵۹۶۳
-
چاپ
لالۀ پرپر زهرا
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما بیت الهی ز دلارایی تو
با وجود رخ خونین و به خاک آلوده
صورتی را نتوان یافت، به زیبایی تو
سجدۀ شکر به مقتل پی هفتاد و دو داغ
بود آیینهای از صبر و شکیبایی تو
دادی انگشتر خود را به عدو با انگشت
زهی از بذل و جوانمردی و آقایی تو
با وجود تو همه عالم و آدم عشق است
ای به قربان تو غربت و تنهایی تو
چین اندوه، به پیشانی خورشید انداخت
آفتاب رخ بر نیزه، تماشایی تو
سزد از اشک شود دامن خشکی، دریا
بر لب خشک تو و دیدۀ دریایی تو
نخل توحید، ز خون تو بقا یافت از آن
چوب زد خصم به لبهای مسیحایی تو
بس که بر پیکر تو، زخم روی زخم زدند
گشت مشکل به یتیم، تو شناسایی تو
لالۀ پرپر زهرایی و چشم میثم
گل در این باغ ندیده به شکوفایی تو
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
لالۀ پرپر زهرا
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما بیت الهی ز دلارایی تو
با وجود رخ خونین و به خاک آلوده
صورتی را نتوان یافت، به زیبایی تو
سجدۀ شکر به مقتل پی هفتاد و دو داغ
بود آیینهای از صبر و شکیبایی تو
دادی انگشتر خود را به عدو با انگشت
زهی از بذل و جوانمردی و آقایی تو
با وجود تو همه عالم و آدم عشق است
ای به قربان تو غربت و تنهایی تو
چین اندوه، به پیشانی خورشید انداخت
آفتاب رخ بر نیزه، تماشایی تو
سزد از اشک شود دامن خشکی، دریا
بر لب خشک تو و دیدۀ دریایی تو
نخل توحید، ز خون تو بقا یافت از آن
چوب زد خصم به لبهای مسیحایی تو
بس که بر پیکر تو، زخم روی زخم زدند
گشت مشکل به یتیم، تو شناسایی تو
لالۀ پرپر زهرایی و چشم میثم
گل در این باغ ندیده به شکوفایی تو