- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۱۷۶
- شماره مطلب: ۵۹۵۷
-
چاپ
داغهای برابر
خورشید میدمید و باور نداشتند
از خواب مرگ عاطفه، سر بر نداشتند
هرگز کسی نگفت که شمشادهای باغ
کی قد کشیدهاند اگر سر نداشتند؟
گیسوپریش غربت زینب نمیشدند
آنان که چون حسین برادر نداشتند
هرگز شبیه ام بنین چار کشته را
در سینه داغهای برابر نداشتند
جسم حسین زیر سم شعله ناک باد
افتاده بود و آینه را برنداشتند
غوغای طلحه بود و فراوانی زبیر
اهریمنان نیاز به خنجر نداشتند
نامردمان رعشه! نترسید دشنه را
دلهایتان حوالۀ خنجر نداشتند
اینها به خون آل علی تشنه آمدند
کاری به کار مردم دیگر نداشتند
یا ایها المزمل، این لالههای سرخ
جز داغ، جامهای که به پیکر نداشتند
اینها چگونه از سر خود میگذاشتهاند
با آن سوی حماسه اگر سر نداشتند؟
خورشید میدمید فرآیند نور را
این دشتهای مرده که باور نداشتند
-
بیمار تندرست
زنجیرها، به پای تو پروانه میشدند
شن بادها، عبور تو را شانه میشدند
شمشیرها به زخم تو بودند آشنابا خانۀ غلاف که بیگانه میشدند
-
سر آورده بود سر
یک کاروان شعلهور آورده بود سر
آتشفشانی از سفر آورده بود سر
در آسمان واقعه، از مشرق طلوعهفتاد و دو ستاره برآورده بود سر
-
باد خیلی بد است
باد خیلی بد است... میخواهد، پنجه در گیسویت فرو ببرد
چادرت را بیفکند از سر، از رخت رنگ آبرو ببرد
دخترم! وای اگر صدایت را... بانگ مجروح گریههایت را...باد بر دوش نیزه بگذارد، سمت خاکستر عمو ببرد
-
قطار آتش
دشتها در آتش تب، بی امان میسوختند
کوهها آتشفشان آتشفشان میسوختند
خیمههای مشتعل، گیسوپریش و شعلهوردر حریص ضجههای کودکان میسوختند
بادها خنجر به دست از چار سو میآمدندلالهها از شش جهت تا استخوان میسوختند
داغهای برابر
خورشید میدمید و باور نداشتند
از خواب مرگ عاطفه، سر بر نداشتند
هرگز کسی نگفت که شمشادهای باغ
کی قد کشیدهاند اگر سر نداشتند؟
گیسوپریش غربت زینب نمیشدند
آنان که چون حسین برادر نداشتند
هرگز شبیه ام بنین چار کشته را
در سینه داغهای برابر نداشتند
جسم حسین زیر سم شعله ناک باد
افتاده بود و آینه را برنداشتند
غوغای طلحه بود و فراوانی زبیر
اهریمنان نیاز به خنجر نداشتند
نامردمان رعشه! نترسید دشنه را
دلهایتان حوالۀ خنجر نداشتند
اینها به خون آل علی تشنه آمدند
کاری به کار مردم دیگر نداشتند
یا ایها المزمل، این لالههای سرخ
جز داغ، جامهای که به پیکر نداشتند
اینها چگونه از سر خود میگذاشتهاند
با آن سوی حماسه اگر سر نداشتند؟
خورشید میدمید فرآیند نور را
این دشتهای مرده که باور نداشتند