- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۲۲۵۱
- شماره مطلب: ۵۹۳۹
-
چاپ
تقدیم به یار
تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم
ساغری داشتم از اشک نثارت کردم
در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدم
پیش یک جلوۀ او آینه دارت کردم
باغبانی، به جگر داغ نپرورد چو من
پروریدم چو گل و طعمۀ خارت کردم
بندۀ بسته به فتراک تو گردید قضا
تا که بر توسن تسلیم سوارت کردم
یاری از من طلبید که نشانم عطشت
یاریاین بود، که تقدیم به یارت کردم
گفتم که از دست پیمبر شوی آخر سیراب
وعدهای دادم و بی صبر و قرارت کردم
رفتنی و بی تو خزان آمد و پژمرد دلم
تا که جد از دل خود فصل بهارت کردم
بر سر نعش تو از پای فتادم پسرم!
تا نظر بر تن پر نقش و نگارت کردم
تا مگر این دل ماتم زده گیرد آرام
خم شدم غرق گل بوسه، مزارت کردم
-
مهریۀ مادر
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریۀ مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی اما
شادیم که کشتی نجات است حسین
-
حسین کیست؟
حسین، لالۀ سرخی که جان معطر اوست
بهار، تا ابدیت پیام آور اوست
ز آفتاب رخش، ماه در شب تاریکعلامتی ست که روشن ز روی انور اوست
-
اشک غم
تا غرق اشک ماتم خود کردهای مرا
جاری چو قطره، در یم خود کردهای مرا
عمری بر آستان غمت، گریه میکنمتو کعبهای و زمزم خود کردهای مرا
تقدیم به یار
تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم
ساغری داشتم از اشک نثارت کردم
در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدم
پیش یک جلوۀ او آینه دارت کردم
باغبانی، به جگر داغ نپرورد چو من
پروریدم چو گل و طعمۀ خارت کردم
بندۀ بسته به فتراک تو گردید قضا
تا که بر توسن تسلیم سوارت کردم
یاری از من طلبید که نشانم عطشت
یاریاین بود، که تقدیم به یارت کردم
گفتم که از دست پیمبر شوی آخر سیراب
وعدهای دادم و بی صبر و قرارت کردم
رفتنی و بی تو خزان آمد و پژمرد دلم
تا که جد از دل خود فصل بهارت کردم
بر سر نعش تو از پای فتادم پسرم!
تا نظر بر تن پر نقش و نگارت کردم
تا مگر این دل ماتم زده گیرد آرام
خم شدم غرق گل بوسه، مزارت کردم