- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۹۷۱
- شماره مطلب: ۵۹۰۸
-
چاپ
اشک غم
تا غرق اشک ماتم خود کردهای مرا
جاری چو قطره، در یم خود کردهای مرا
عمری بر آستان غمت، گریه میکنم
تو کعبهای و زمزم خود کردهای مرا
اشک غم تو آبرویم داد، ای حسین
چون گل رهین شبنم خود کردهای مرا
با داغ سینه سوز تو میسوزم از درون
فانوس بزم ماتم خود کردهای مرا
با آنکه هر دم از گنه آزردهام تو را
ممنون فیض هر دم خود کردهای مرا
ملک وجود زین نگین داری و عجیب
مایل به آبروی خودت کردهای مرا
هستم به رستگاری خود من، امیدوار
تا با خبر ز عالم خود کردهای مرا
-
مهریۀ مادر
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریۀ مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی اما
شادیم که کشتی نجات است حسین
-
تقدیم به یار
تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم
ساغری داشتم از اشک نثارت کردم
در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدمپیش یک جلوۀ او آینه دارت کردم
-
حسین کیست؟
حسین، لالۀ سرخی که جان معطر اوست
بهار، تا ابدیت پیام آور اوست
ز آفتاب رخش، ماه در شب تاریکعلامتی ست که روشن ز روی انور اوست
اشک غم
تا غرق اشک ماتم خود کردهای مرا
جاری چو قطره، در یم خود کردهای مرا
عمری بر آستان غمت، گریه میکنم
تو کعبهای و زمزم خود کردهای مرا
اشک غم تو آبرویم داد، ای حسین
چون گل رهین شبنم خود کردهای مرا
با داغ سینه سوز تو میسوزم از درون
فانوس بزم ماتم خود کردهای مرا
با آنکه هر دم از گنه آزردهام تو را
ممنون فیض هر دم خود کردهای مرا
ملک وجود زین نگین داری و عجیب
مایل به آبروی خودت کردهای مرا
هستم به رستگاری خود من، امیدوار
تا با خبر ز عالم خود کردهای مرا