- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۴۳۱
- شماره مطلب: ۵۸۹۴
-
چاپ
جامۀ احرام ما
دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است
دو ماه، جامۀ احرام مات سیاه شده است
حکایت دل ما و غم غریب حسین
حدیث جاذبۀ کهربا و کاه شده است
نگاه مضطرب دختری، به روی پدر
طلوع عاطفه از اول پگاه شده است
برای آنکه بگیرند، کودکان آرام
حسین، سایۀ پر مهر خیمهگاه شده است
حبیب میرسد از راه تشنه لب، هرچند
حجاب آینه گرد و غبار راه شده است
قیامت از عطش دیدن حسین به پاست
به هر که مینگری، تشنۀ نگاه تو است
فکنده چکمه به گردن کسی به هیئت حر
شکسته میرود، انگار عذرخواه شده است
عجب ز کودک و گهواره نیست در این دشت
ستاره همسفر آفتاب و ماه شده است
از آنکه ساغر احلی من العسل دارد
بپرس از چه زمان، عاشقی گناه شده است؟
جمال ساقی لب تشنگان، در این عرفات
هزار مرتبه با ماه اشتباه شده است
گرفته راه نفس را به دشمنان از چپ و راست
دلاوری که علمدار این سپاه شده است
میان معرکه پیچیده بوی پیرهنش
مگر که یوسف زهرا اسیر چاه شده است
زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر
حسین وارد گودال قتلگاه شده است؟
صدای بال زدنهای خسته میآید
کبوتر حرم، ای وای، بی پناه شده است
چه جای حیرت از این رنگ ارغوان غروب
شفق به خون گلوی علی گواه شده است
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
جامۀ احرام ما
دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است
دو ماه، جامۀ احرام مات سیاه شده است
حکایت دل ما و غم غریب حسین
حدیث جاذبۀ کهربا و کاه شده است
نگاه مضطرب دختری، به روی پدر
طلوع عاطفه از اول پگاه شده است
برای آنکه بگیرند، کودکان آرام
حسین، سایۀ پر مهر خیمهگاه شده است
حبیب میرسد از راه تشنه لب، هرچند
حجاب آینه گرد و غبار راه شده است
قیامت از عطش دیدن حسین به پاست
به هر که مینگری، تشنۀ نگاه تو است
فکنده چکمه به گردن کسی به هیئت حر
شکسته میرود، انگار عذرخواه شده است
عجب ز کودک و گهواره نیست در این دشت
ستاره همسفر آفتاب و ماه شده است
از آنکه ساغر احلی من العسل دارد
بپرس از چه زمان، عاشقی گناه شده است؟
جمال ساقی لب تشنگان، در این عرفات
هزار مرتبه با ماه اشتباه شده است
گرفته راه نفس را به دشمنان از چپ و راست
دلاوری که علمدار این سپاه شده است
میان معرکه پیچیده بوی پیرهنش
مگر که یوسف زهرا اسیر چاه شده است
زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر
حسین وارد گودال قتلگاه شده است؟
صدای بال زدنهای خسته میآید
کبوتر حرم، ای وای، بی پناه شده است
چه جای حیرت از این رنگ ارغوان غروب
شفق به خون گلوی علی گواه شده است