- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۲۳۲۳
- شماره مطلب: ۵۶۸۹
-
چاپ
دامن دامن
مدینه! کاروانی سوی تو با شیون آوردم
رهآوردم بُوَد اشکی که دامندامن آوردم
مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم
نیارد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم
مدینه! یک گلستان گل اگر در کربلا بردم
ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم
اگر موی سیاهم شد سپید از غصّه، میدانی
که مظلومیّت خود را، گواهی روشن آوردم
اسیرم کرد اگر دشمن، به جان دوست! خرسندم
که پیروزی به کف در رزم با اهریمن آوردم
مدینه! این اسارتها نشد سدّ رَهم، بنْگر
چها با خطبههای خود به روز دشمن آوردم
مدینه! گر اثر از زخمِ زنجیر ستم خواهی
امام عاشقان را طوقِ گل بر گردن آوردم
مدینه! از بنیهاشم نگردد باخبر یک تن
که من از کوفه، پیغام سَرِ دور از تن آوردم
مدینه! یوسف آل علی را بردم و با خود
اگر او را نیاوردم، از او پیراهن آوردم
-
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدۀ باران و بر سجّادۀ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
-
آیات توکّل و رضا
مطلوب تمام اولیاء، مطلب اوست
آیات توکّل و رضا بر لب اوست
رایات قیام و صلح و صبر و ایثار
بر دوش حسین و حسن و زینب اوست
-
چتر آفتاب
نسیم صبح! بگو چشمهی گلاب، کجاست؟
صفای آیینهها و زلال آب، کجاست؟
بنفشهها همه از باغ لاله میپرسند:
که بیقرارترین روح انقلاب، کجاست؟
دامن دامن
مدینه! کاروانی سوی تو با شیون آوردم
رهآوردم بُوَد اشکی که دامندامن آوردم
مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم
نیارد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم
مدینه! یک گلستان گل اگر در کربلا بردم
ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم
اگر موی سیاهم شد سپید از غصّه، میدانی
که مظلومیّت خود را، گواهی روشن آوردم
اسیرم کرد اگر دشمن، به جان دوست! خرسندم
که پیروزی به کف در رزم با اهریمن آوردم
مدینه! این اسارتها نشد سدّ رَهم، بنْگر
چها با خطبههای خود به روز دشمن آوردم
مدینه! گر اثر از زخمِ زنجیر ستم خواهی
امام عاشقان را طوقِ گل بر گردن آوردم
مدینه! از بنیهاشم نگردد باخبر یک تن
که من از کوفه، پیغام سَرِ دور از تن آوردم
مدینه! یوسف آل علی را بردم و با خود
اگر او را نیاوردم، از او پیراهن آوردم