- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۸۶۵
- شماره مطلب: ۵۵۸۰
-
چاپ
گنج معارف
چون شام، اهلبیت نبی را مقام شد
صبح امید زینب غمدیده، شام شد
گنج معارف ازلی بوده آن گروه
نبْوَد عجب خرابهیشان گر مقام شد
آنان که در سُرادق عصمت نهان بُدند
دیدارشان، نظارهگه خاص و عام شد
آن را بدین ستمزده، ظنّ کنیز رفت
وین را بدان اسیر، گمانِ غلام شد
خون حرام، قوم ستم را حلال گشت
آب حلال، اهل حرم را حرام شد
در طشت زر چو دید سر شاه دین، حسین
یکباره صبر و طاقت زینب، تمام شد
با آه و گریه گفت که ای دهر بینظام!
بنْگر چگونه دین نبی، بینظام شد
ما اهلبیت ساقی کوثر مگر نهایم؟
ما دوحهی ریاض پیمبر مگر نهایم؟
گنج معارف
چون شام، اهلبیت نبی را مقام شد
صبح امید زینب غمدیده، شام شد
گنج معارف ازلی بوده آن گروه
نبْوَد عجب خرابهیشان گر مقام شد
آنان که در سُرادق عصمت نهان بُدند
دیدارشان، نظارهگه خاص و عام شد
آن را بدین ستمزده، ظنّ کنیز رفت
وین را بدان اسیر، گمانِ غلام شد
خون حرام، قوم ستم را حلال گشت
آب حلال، اهل حرم را حرام شد
در طشت زر چو دید سر شاه دین، حسین
یکباره صبر و طاقت زینب، تمام شد
با آه و گریه گفت که ای دهر بینظام!
بنْگر چگونه دین نبی، بینظام شد
ما اهلبیت ساقی کوثر مگر نهایم؟
ما دوحهی ریاض پیمبر مگر نهایم؟