- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۴۵۱۴
- شماره مطلب: ۵۵۷۹
-
چاپ
آهوان حرم
چون کاروانِ دشتِ بلا، رو به شام کرد
صبحِ امید اهل حرم، رو به شام کرد
قوم یهود از پی تأیید کیش خویش
سجّاد را به بستن دست، اهتمام کرد
چرخ دنی نگر که به کام سگانِ دون
لبتشنه آهوانِ حرم را به دام کرد
خاصان سایهپرورِ سبط رسول را
خورشیدوار، جلوهگرِ بزمِ عام کرد
آلِ زیاد را به سراپرده داد جای
سبط رسول را شرر اندر خیام کرد
گسترد بر یزید لعین، بستر حریر
بالینِ سیّد حرم از خشتِ خام کرد
بیدار کرد، فتنهی خوابیده در جهان
تا خواب را به دیدهی زینب، حرام کرد
«نیّر»، شرر به خرمن اهل جفا فکنْد
از آتشی که تعبیه اندر کلام کرد
-
خضرا و غبرا
ای ز داغ تو روان، خون دل از دیدهی حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخهی صور
خاکبیزان به سر، اندر سر جسم تو بنات
اشکریزان به بر از سوگ تو، شَعرای عبور
-
میر کاروان
ای خفته خوش به بستر خون! دیده باز کن
احوال ما ببین و سپس خوابِ ناز کن
ای وارثِ سریرِ امامت! به پای خیز
بر کشتگان بیکفنِ خود، نماز کن
-
یا ایّها العزیز!
اندر جهان، عیان شده غوغای رستخیز
ای قامت تو، شور قیامت! به پای خیز
زینب بَرَت بضاعت مزجات، جان به کف
آورده با ترانهی «یا ایُّها العزیز!»
آهوان حرم
چون کاروانِ دشتِ بلا، رو به شام کرد
صبحِ امید اهل حرم، رو به شام کرد
قوم یهود از پی تأیید کیش خویش
سجّاد را به بستن دست، اهتمام کرد
چرخ دنی نگر که به کام سگانِ دون
لبتشنه آهوانِ حرم را به دام کرد
خاصان سایهپرورِ سبط رسول را
خورشیدوار، جلوهگرِ بزمِ عام کرد
آلِ زیاد را به سراپرده داد جای
سبط رسول را شرر اندر خیام کرد
گسترد بر یزید لعین، بستر حریر
بالینِ سیّد حرم از خشتِ خام کرد
بیدار کرد، فتنهی خوابیده در جهان
تا خواب را به دیدهی زینب، حرام کرد
«نیّر»، شرر به خرمن اهل جفا فکنْد
از آتشی که تعبیه اندر کلام کرد