مشخصات شعر

هفتاد مرحله

از کربلا به شام چو پیمود مرحله

آن کاروان بی‌کس و بی‌زاد و راحله

 

زآن کشتگان، چو مرحله‌ای می‌شدند دور

دوری ز صبر بود به هفتاد مرحله

 

چون عهد کوفیان، همه را سست، تارِ صبر

چون چشم شامیان، همه را تنگ، حوصله

 

طفلانِ پا برهنه، یتیمانِ خون‌جگر

از چرخ در شکایت و با بخت، در گِله

 

نیلی، رخی ز سیلی و گل‌گون، رخی ز خون

پایی ز قید، خسته و پایی ز آبله

 

زنجیر بود و سلسله‌ی مصطفی و بس

یک تن نبود ز‌آن همه، خارج ز سلسله

 

تا شام در مقابل زینب، سر حسین

کرده است مهر و ماه، تو گفتی مقابله

 

گفتی فراز نیزه، سر آن بزرگوار

نام خدایْ بود، پس از مدّ «بسمله»

 

زآن ناکسان، هر آن ‌چه بر آن بی‌کسان رسید

با هیچ کافری نکند این معامله

 

هفتاد مرحله

از کربلا به شام چو پیمود مرحله

آن کاروان بی‌کس و بی‌زاد و راحله

 

زآن کشتگان، چو مرحله‌ای می‌شدند دور

دوری ز صبر بود به هفتاد مرحله

 

چون عهد کوفیان، همه را سست، تارِ صبر

چون چشم شامیان، همه را تنگ، حوصله

 

طفلانِ پا برهنه، یتیمانِ خون‌جگر

از چرخ در شکایت و با بخت، در گِله

 

نیلی، رخی ز سیلی و گل‌گون، رخی ز خون

پایی ز قید، خسته و پایی ز آبله

 

زنجیر بود و سلسله‌ی مصطفی و بس

یک تن نبود ز‌آن همه، خارج ز سلسله

 

تا شام در مقابل زینب، سر حسین

کرده است مهر و ماه، تو گفتی مقابله

 

گفتی فراز نیزه، سر آن بزرگوار

نام خدایْ بود، پس از مدّ «بسمله»

 

زآن ناکسان، هر آن ‌چه بر آن بی‌کسان رسید

با هیچ کافری نکند این معامله

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×