- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۳۳۲۰
- شماره مطلب: ۵۵۷۰
-
چاپ
نزدیکتر از جان
حال اطفال خود، ای پیشرو قافله! بین
گردن سلسلهای، بسته به یک سلسله بین
به سر خار مغیلان، به ره شام بلا
دلشکسته همه را پای پُر از آبله بین
ای که نزدیکتر از جان به تنی، زینب را!
مدّ آهی به میان من و خود فاصله بین
گه سرت را به سنان بینم و گاهی به تنور
زندهام باز، مرا صبر نگر، حوصله بین
سر بازار سر ماه بنیهاشم را
اندر این مشغله در محفل ما، مشعله بین
سر اصغر به سر نیزه بُوَد پیش رباب
ای سبکسیر! به سنگیندلی حرمله بین
معنی «بسمله» در ابروی اکبر بنگر
خال آن صفحهی رو، نقطهی این «بسمله» بین
پیش آن صفحه که «جودی»، رقم نام تو زد
روی خورشید فلک را، ورق باطله بین
-
بپرس حال رباب
چرا به خاک فتاده، تن مطهّر تو؟
جدا نموده که ای شهریار من! سر تو؟
ز هیچ باب نپرسی چرا ز حال رباب؟
که هست خادمهای، یا حسین! بر در تو
-
نقد جان
پس از تو، جان برادر! چه رنجها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچهها که ندیدم
به سختجانی خود آن قَدَر نبود گمانم
که بیتو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم
-
داغ غمت
رفتم من و هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهی خواهر نمیرود
برخیز تا رویم، برادر! که خواهرت
تنها به سوی روضهی مادر نمیرود
-
تاب اسیری
اندر سریر ناز، تو خوش آرمیدهای
شادی از آن که رأس حسین را بریدهای
مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تخت
بنْشین کنون که خوب به مطلب رسیدهای
نزدیکتر از جان
حال اطفال خود، ای پیشرو قافله! بین
گردن سلسلهای، بسته به یک سلسله بین
به سر خار مغیلان، به ره شام بلا
دلشکسته همه را پای پُر از آبله بین
ای که نزدیکتر از جان به تنی، زینب را!
مدّ آهی به میان من و خود فاصله بین
گه سرت را به سنان بینم و گاهی به تنور
زندهام باز، مرا صبر نگر، حوصله بین
سر بازار سر ماه بنیهاشم را
اندر این مشغله در محفل ما، مشعله بین
سر اصغر به سر نیزه بُوَد پیش رباب
ای سبکسیر! به سنگیندلی حرمله بین
معنی «بسمله» در ابروی اکبر بنگر
خال آن صفحهی رو، نقطهی این «بسمله» بین
پیش آن صفحه که «جودی»، رقم نام تو زد
روی خورشید فلک را، ورق باطله بین