- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۷۳۰
- شماره مطلب: ۵۵۱۲
-
چاپ
گل صدبرگ
زینب رسید بر سر جسم شهید عشق
گویا رسید پیش خدای مجید عشق
اِستاد با کمال ادب در حضور حق
بشنید از گلوی بریده، نوید عشق
جسمی بدید بیسر و بیدست و بیلباس
در خاک و خون فتاده ز تیغ حدید عشق
جسمی پدید گشته پُر از زخم تیر و سنگ
هر زخم وی ز عالم جانش، بَرید عشق
گفت: ای خدا! برادرم این است یا که من
در اشتباهم از غم و درد شدید عشق؟
نینی؛ در اشتباه نیام، جز برادرم
کس نیست در جهان، شه فرد و وحید عشق
برداشت آن گه، آن تن صد پارهپاره را
بر روی دست، چون گل صد برگ عید عشق
گردانْد رخ به سوی سماوات و عرضه کرد
درد دلش به حضرت «ربّ المجید» عشق
گفت: ای خدای «ما خَلَق»! ای «حیّ لا یَمُوت»!
این مظهر تو هست که گشته فقید عشق
آن خسروی که عشق تو آمد به دیدنش
اینک به خون نشسته، کند بازدید عشق
قربان راه عشق تو گردیده تشنهلب
با صد هزار درد و غم بیعدید عشق
فرما ز ما قبول، تو از راه لطف، این
قربانیای که بود، وجودش عمید عشق
گل صدبرگ
زینب رسید بر سر جسم شهید عشق
گویا رسید پیش خدای مجید عشق
اِستاد با کمال ادب در حضور حق
بشنید از گلوی بریده، نوید عشق
جسمی بدید بیسر و بیدست و بیلباس
در خاک و خون فتاده ز تیغ حدید عشق
جسمی پدید گشته پُر از زخم تیر و سنگ
هر زخم وی ز عالم جانش، بَرید عشق
گفت: ای خدا! برادرم این است یا که من
در اشتباهم از غم و درد شدید عشق؟
نینی؛ در اشتباه نیام، جز برادرم
کس نیست در جهان، شه فرد و وحید عشق
برداشت آن گه، آن تن صد پارهپاره را
بر روی دست، چون گل صد برگ عید عشق
گردانْد رخ به سوی سماوات و عرضه کرد
درد دلش به حضرت «ربّ المجید» عشق
گفت: ای خدای «ما خَلَق»! ای «حیّ لا یَمُوت»!
این مظهر تو هست که گشته فقید عشق
آن خسروی که عشق تو آمد به دیدنش
اینک به خون نشسته، کند بازدید عشق
قربان راه عشق تو گردیده تشنهلب
با صد هزار درد و غم بیعدید عشق
فرما ز ما قبول، تو از راه لطف، این
قربانیای که بود، وجودش عمید عشق