- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۷۲۴
- شماره مطلب: ۵۵۰۱
-
چاپ
تندباد حادثه
چون راهشان به معرکهی کربلا فتاد
گردون به فکر وقعهی روز جزا فتاد
اجزای چرخِ منتظَم از یکدگر گسیخت
اعضای خاکِ مُتّصل از هم جدا فتاد
تابان بهنیزه رفت، سر سروران ز پیش
جمّازههای پردگیان از قفا فتاد
از تندباد حادثه دیدند هر طرف
سروی به سر درآمد و نخلی ز پا فتاد
مانده به هر طرف نگران، چشم حسرتی
در جستوجوی کشتهی خود، تا کجا فتاد
ناگه نگاه پردگی حجلهی بتول
بر پارهی تن علی مرتضی فتاد
بیخود کشید، نالهی «هذا اَخی» چنان
کز نالهاش به گنبد گردون، صدا فتاد
-
مصیبت ورود
چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام
از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام
ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان
افتاده اهل شهر، در اندیشههای خام
-
قیامت موعود
افتاد شامگه به کنار افق، نگون
خور، چون سر بریده از این طشتِ واژگون
افکنْد چرخ، مغفر زرّین و از شفق
در خون کشید، دامن خفتانِ نیلگون
-
بهار گلشن دین
چون شد بساط آل نبی در زمانه، طی
آمد بهار گلشن دین را، زمانِ دی
یثرب به باد رفت، به تعمیر مُلک شام
بطحا خراب شد، به تمنّای مُلک ری
تندباد حادثه
چون راهشان به معرکهی کربلا فتاد
گردون به فکر وقعهی روز جزا فتاد
اجزای چرخِ منتظَم از یکدگر گسیخت
اعضای خاکِ مُتّصل از هم جدا فتاد
تابان بهنیزه رفت، سر سروران ز پیش
جمّازههای پردگیان از قفا فتاد
از تندباد حادثه دیدند هر طرف
سروی به سر درآمد و نخلی ز پا فتاد
مانده به هر طرف نگران، چشم حسرتی
در جستوجوی کشتهی خود، تا کجا فتاد
ناگه نگاه پردگی حجلهی بتول
بر پارهی تن علی مرتضی فتاد
بیخود کشید، نالهی «هذا اَخی» چنان
کز نالهاش به گنبد گردون، صدا فتاد