مشخصات شعر

بار غم

«از بس که غم به سینه‌ی من، بسته راه را

دیگر مجالِ آمد و شد نیست، آه را»[i]

 

از دودِ آهِ من شده تاریک، روی ماه

خورشید هم گرفته و گم کرده راه را

 

دل‌های خسته را به نگاهی نگاه ‌دار

کردی دریغ از چه ز خواهر، نگاه را؟

 

گرگان کوفه، پیکر پاکت دریده‌اند

یوسف‌صفت، مکانِ تو دادند چاه را

 

شد قتلگاه، چاهِ تو، ای یوسف عزیز!

در قعرِ چاه، از چه فکندنْد ماه را؟

 

تن، پایمالِ سُمّ ستوران و سر، جدا

کس تا کنون نکشته چنین بی‌گناه را

 

ای کاش مرده بودم و چشمم ندیده بود!

این جسم پاره‌پاره و این قتلگاه را

 

ای کاش خنجری که گلوی تو را بُرید!

حنجر بُریده بود، منِ بی‌پناه را

 

تیرِ سه شعبه، کاش به قلبم رسیده بود!

نی قلب نازک تو، شه بی‌سپاه را

 

بر کُشته‌ی تو گریه کنم یا به غربتم؟

یا هتکِ حُرمت خود و حال تباه را؟

 

با اشکِ چشم، غسل دهم جسم پاره‌ات

امّا کفن کجاست، مَنِ عذر‌خواه را؟

 

من یک تنِ ضعیفم و بار غمت، گران

کی طاقتِ تحمّلِ کوه است، کاه را؟

 

روزم سیاه و دیده سپید است در فراق

چشم سپید بنْگر و روز سیاه را

 

با ماتمِ حسین و اسیریّ آل او

«فخرا»! جهان نبیند، روی رفاه را

 

 


[i]. این بیت، به دو شاعر، «شوریده شیرازی» و «فرّخی یزدی» منسوب است.   (ص 743)

بار غم

«از بس که غم به سینه‌ی من، بسته راه را

دیگر مجالِ آمد و شد نیست، آه را»[i]

 

از دودِ آهِ من شده تاریک، روی ماه

خورشید هم گرفته و گم کرده راه را

 

دل‌های خسته را به نگاهی نگاه ‌دار

کردی دریغ از چه ز خواهر، نگاه را؟

 

گرگان کوفه، پیکر پاکت دریده‌اند

یوسف‌صفت، مکانِ تو دادند چاه را

 

شد قتلگاه، چاهِ تو، ای یوسف عزیز!

در قعرِ چاه، از چه فکندنْد ماه را؟

 

تن، پایمالِ سُمّ ستوران و سر، جدا

کس تا کنون نکشته چنین بی‌گناه را

 

ای کاش مرده بودم و چشمم ندیده بود!

این جسم پاره‌پاره و این قتلگاه را

 

ای کاش خنجری که گلوی تو را بُرید!

حنجر بُریده بود، منِ بی‌پناه را

 

تیرِ سه شعبه، کاش به قلبم رسیده بود!

نی قلب نازک تو، شه بی‌سپاه را

 

بر کُشته‌ی تو گریه کنم یا به غربتم؟

یا هتکِ حُرمت خود و حال تباه را؟

 

با اشکِ چشم، غسل دهم جسم پاره‌ات

امّا کفن کجاست، مَنِ عذر‌خواه را؟

 

من یک تنِ ضعیفم و بار غمت، گران

کی طاقتِ تحمّلِ کوه است، کاه را؟

 

روزم سیاه و دیده سپید است در فراق

چشم سپید بنْگر و روز سیاه را

 

با ماتمِ حسین و اسیریّ آل او

«فخرا»! جهان نبیند، روی رفاه را

 

 


[i]. این بیت، به دو شاعر، «شوریده شیرازی» و «فرّخی یزدی» منسوب است.   (ص 743)

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×