- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۲۴
- بازدید: ۱۶۰۵
- شماره مطلب: ۵۴۶
-
چاپ
چلچراغ شب تنهایی پاییز
این چه شوری است که اینگونه بلا خیز شده
نیزهزاری به قدوم قدمش تیز شده
چه بهاری که گلزخم تن صاعقهها
چلچراغ شب تنهایی پاییز شده
زورق عشق که توفان بلا ساحل اوست
محو دیدار طلوعی شررانگیز شده
محو دیدار طلوعی که خدا در نگهش
آخرین نوحۀ مرغان شباویز شده
این چه شوری است که چون صبح قیامت آفاق
آسمان نگهش صاعقهآمیز شده
مگر از کام عطشناک وفا شرم نکرد
دست پیمانشکنان کاین همه خونریز شده
نه فقط نای فلک بقچه به دوش غم اوست
دیدۀ عرش خداوند چنین نیز شده
در همآوایی موزون عطش پیمایان
رمضان تا به ابد پردۀ پرهیز شده
جوهر عشق که شعر از سیلانت جاری است!
دیدۀ قافیه از داغ تو لبریز شده
-
خلوت شب
سیاهی قصد جان شمع میکرد
و فکر روز قلعوقمع میکرد
حسین اما میان خلوت شب
نشسته خارها را جمع میکرد
-
محرم میرسد...
مجال گریهها کوتاه کوتاه
محرم میرسد لبتشنه از راه
به یاد غنچۀ نشکفته کم کم
فرو میغلتد از کنج گلوگاه
-
به یاد دستهای با وفایت
فرات از کام خشکتشرمناک است
زداغت آتشی در جان خاک است
به یاد دستهای با وفایت
گریبان دوبیتی چاک چاک است
-
شمار زخمها افزونِ افزون
یکی دریا، یکی دریاچۀ خون
شمار زخمها افزونِ افزون
محرم میزند آرام آرام
ز چشمان دوبیتیهام بیرون
چلچراغ شب تنهایی پاییز
این چه شوری است که اینگونه بلا خیز شده
نیزهزاری به قدوم قدمش تیز شده
چه بهاری که گلزخم تن صاعقهها
چلچراغ شب تنهایی پاییز شده
زورق عشق که توفان بلا ساحل اوست
محو دیدار طلوعی شررانگیز شده
محو دیدار طلوعی که خدا در نگهش
آخرین نوحۀ مرغان شباویز شده
این چه شوری است که چون صبح قیامت آفاق
آسمان نگهش صاعقهآمیز شده
مگر از کام عطشناک وفا شرم نکرد
دست پیمانشکنان کاین همه خونریز شده
نه فقط نای فلک بقچه به دوش غم اوست
دیدۀ عرش خداوند چنین نیز شده
در همآوایی موزون عطش پیمایان
رمضان تا به ابد پردۀ پرهیز شده
جوهر عشق که شعر از سیلانت جاری است!
دیدۀ قافیه از داغ تو لبریز شده