- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۳
- بازدید: ۱۰۹۰
- شماره مطلب: ۵۴۲۱
-
چاپ
تو عزیز زهرایی
ای لبالب از توحید
وی معلّمِ تجرید
ای نگاه زیبایت
آشیانۀ خورشید
تو قمر قمر نوری
آفتاب مستوری
تابع اولوالامری
تو مطیع دستوری
ای به مجتبی فانی
وی به مرتضی ثانی
آیه الحسینی تو
سوره سوره قرآنی
باب علمی و ایمان
یار عترت و قرآن
عشق انبیایی تو
شیر بیشۀ میدان
با بصیرت و حجت
با نصیحتِ امت
نصرت خدا کردی
در دفاع از دینت
نور تو ولادت شد
خلق، با سعادت شد
خلقتت پر از نور و
بعثتت شهادت شد
در خضوعِ رفتارت
در خشوع گفتارت
قلّۀ ادب پیداست
در تمام کردارت
در فضایلی یکتا
در خصایلی والا
در تمام عمر خویش
عبد صالح مولا
استوانۀ غیرت
آشیانۀ عصمت
جاری از رجزهایت
چشمه چشمۀ حکمت
ای تجلّی ایثار
پور حیدر کرار
وی پناه اهلُ البَیت
پشتوانۀ ابرار
اَلمُجاهِدُ الصابر
و المحامِیُ الناصر
هم، اَخُ المواسی شد
بر زیارتت ناظر
اَفضَلُ الجَزا از توست
اکثر الجزا از توست
این کلام معصوم است
اَوفَرالجزا از توست
کاشف الکروبی تو
قبله القلوبی تو
بندگان درگه را
ساتر العیوبی تو
مرقدت مکرّم شد
مشهدت معظّم شد
با اجازۀ ارباب
دیدنت مقدم شد
هَم حوائج دنیا
هَم شفاعت عقبا
هم قیامتِ برزخ
با تو میشود زیبا
ای که باب حاجاتی
کعبۀ مناجاتی
در تمام حالاتت
اسوۀ مواساتی
در شجاعتی معیار
در اطاعتی پرکار
در کرامتی بی مثل
در شهامتی بسیار
پهلوان صِفِّینی
قهرمان کونینی
ای علم به دوش، عباس
مقتدای دارینی
یاد بدر و خیبر را
زنده کردهای آقا
مأمن تو در جنت
فی منازل الاعلا
اَسعدِ سعیدانی
اَشهدِ شهیدانی
سَرورِ جوانمردان
آخرِ مسلمانی
ای سلیل مولایی
تو عزیز زهرایی
غبطه میخورد بر تو
هر شهیدِ والایی
دِینِ دین اَدا کردی
عهد خود وفا کردی
در ره دفاع از حق
جان خود فدا کردی
تیغ حیدری دستت
جام کوثری مستت
فرش راه مولایت
شد تمامیِ هستت
آن زمان که تو خونین
واژگون شدی از زین
فاطمه به بالینت
آمد و شدی غمگین
خجلت از حرم داری
بس که تو کرم داری
پیکرت ز هم پاشید
باز هم علمداری
دست تو جدا افتاد
مشک تو کجا افتاد
پیش پیکرت عباس
دلبرت ز پا افتاد
آخرین سجودت را
زخم تار و پودت را
مادرت شنید و خواند
روضۀ عمودت را
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
تو عزیز زهرایی
ای لبالب از توحید
وی معلّمِ تجرید
ای نگاه زیبایت
آشیانۀ خورشید
تو قمر قمر نوری
آفتاب مستوری
تابع اولوالامری
تو مطیع دستوری
ای به مجتبی فانی
وی به مرتضی ثانی
آیه الحسینی تو
سوره سوره قرآنی
باب علمی و ایمان
یار عترت و قرآن
عشق انبیایی تو
شیر بیشۀ میدان
با بصیرت و حجت
با نصیحتِ امت
نصرت خدا کردی
در دفاع از دینت
نور تو ولادت شد
خلق، با سعادت شد
خلقتت پر از نور و
بعثتت شهادت شد
در خضوعِ رفتارت
در خشوع گفتارت
قلّۀ ادب پیداست
در تمام کردارت
در فضایلی یکتا
در خصایلی والا
در تمام عمر خویش
عبد صالح مولا
استوانۀ غیرت
آشیانۀ عصمت
جاری از رجزهایت
چشمه چشمۀ حکمت
ای تجلّی ایثار
پور حیدر کرار
وی پناه اهلُ البَیت
پشتوانۀ ابرار
اَلمُجاهِدُ الصابر
و المحامِیُ الناصر
هم، اَخُ المواسی شد
بر زیارتت ناظر
اَفضَلُ الجَزا از توست
اکثر الجزا از توست
این کلام معصوم است
اَوفَرالجزا از توست
کاشف الکروبی تو
قبله القلوبی تو
بندگان درگه را
ساتر العیوبی تو
مرقدت مکرّم شد
مشهدت معظّم شد
با اجازۀ ارباب
دیدنت مقدم شد
هَم حوائج دنیا
هَم شفاعت عقبا
هم قیامتِ برزخ
با تو میشود زیبا
ای که باب حاجاتی
کعبۀ مناجاتی
در تمام حالاتت
اسوۀ مواساتی
در شجاعتی معیار
در اطاعتی پرکار
در کرامتی بی مثل
در شهامتی بسیار
پهلوان صِفِّینی
قهرمان کونینی
ای علم به دوش، عباس
مقتدای دارینی
یاد بدر و خیبر را
زنده کردهای آقا
مأمن تو در جنت
فی منازل الاعلا
اَسعدِ سعیدانی
اَشهدِ شهیدانی
سَرورِ جوانمردان
آخرِ مسلمانی
ای سلیل مولایی
تو عزیز زهرایی
غبطه میخورد بر تو
هر شهیدِ والایی
دِینِ دین اَدا کردی
عهد خود وفا کردی
در ره دفاع از حق
جان خود فدا کردی
تیغ حیدری دستت
جام کوثری مستت
فرش راه مولایت
شد تمامیِ هستت
آن زمان که تو خونین
واژگون شدی از زین
فاطمه به بالینت
آمد و شدی غمگین
خجلت از حرم داری
بس که تو کرم داری
پیکرت ز هم پاشید
باز هم علمداری
دست تو جدا افتاد
مشک تو کجا افتاد
پیش پیکرت عباس
دلبرت ز پا افتاد
آخرین سجودت را
زخم تار و پودت را
مادرت شنید و خواند
روضۀ عمودت را