- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۲
- بازدید: ۳۶۰۱
- شماره مطلب: ۵۳۸۶
-
چاپ
کو کربلا و سپاهت؟
میخواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت
یک سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت
میخواهم امشب بگردم، دور کرامات چشمت
احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت
میخواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم
ای کهکشان هدایت! در پرتو مهر و ماهت
پشت دلم را شکسته، تشریف داغ غیورت
چشم یتیمم نشسته، در کوچۀ غم به راهت
ای عصمت سبز و روشن! تزویر شب پرپرت کرد
آیینهها را سرودی، این است تنها گناهت
لرزید ارکان هستی، وقت نزول غم تو
ترسم بگیرد جهان را، یک روز طوفان آهت
ای هادی نسل آدم، ای وارث اسم اعظم!
منظور هستی تو هستی، آیات قرآن گواهت
«هل من...» بگو تا به عشقت، لبیک غیرت بگویم
مولای من! کو حسینت؟ کو کربلا و سپاهت؟
من عاشقی بی پناهم، شبگرد گم کرده راهم
مِهر دَهُم، هادی عشق! کو آفتاب پناهت؟
با لهجۀ شرقی غم، امشب تو را گریه کردم
مولای من! این «غزل ـ غم» تقدیم داغ نگاهت
-
السـلام علیک یا دریا
ای امام خجستۀ پیروز، سورۀ خــون، حقیقت زیبا!
از قیام تو میتوان گفتن، تـا هنوز و همیشۀ دنیا
از قیام تو میتوان گفتن، نامکرر به هر زبان امروز
ترجمان فصیح خون تـو، ترجمان تمام خوبیها
-
زینت سجادۀ عشق
بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم، تو شد
پیکر سوختۀ کرب و بلا، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکستناگهان، داغ دل آینهها، سهم تو شد
-
غریبانۀ کربلا
اگر میشنیدم صدای تو را
و میخواندم آیینه های تو را
شبی میسرودم به آهنگ غم
غریبانه کربلای تو را
-
پیروز
هفتاد و دو مرد ... ! کربلا پیروز است
در ظهر نبرد، کربلا پیروز است
تردید مکن در آیۀ جاء الحق
ای چرخ بگرد! کربلا پیروز است
کو کربلا و سپاهت؟
میخواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت
یک سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت
میخواهم امشب بگردم، دور کرامات چشمت
احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت
میخواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم
ای کهکشان هدایت! در پرتو مهر و ماهت
پشت دلم را شکسته، تشریف داغ غیورت
چشم یتیمم نشسته، در کوچۀ غم به راهت
ای عصمت سبز و روشن! تزویر شب پرپرت کرد
آیینهها را سرودی، این است تنها گناهت
لرزید ارکان هستی، وقت نزول غم تو
ترسم بگیرد جهان را، یک روز طوفان آهت
ای هادی نسل آدم، ای وارث اسم اعظم!
منظور هستی تو هستی، آیات قرآن گواهت
«هل من...» بگو تا به عشقت، لبیک غیرت بگویم
مولای من! کو حسینت؟ کو کربلا و سپاهت؟
من عاشقی بی پناهم، شبگرد گم کرده راهم
مِهر دَهُم، هادی عشق! کو آفتاب پناهت؟
با لهجۀ شرقی غم، امشب تو را گریه کردم
مولای من! این «غزل ـ غم» تقدیم داغ نگاهت
«هل من...» بگو تا به عشقت، لبیک غیرت بگویم مولای من! کو حسینت؟ کو کربلا و سپاهت؟ بسیار زیبا بود