- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۱
- بازدید: ۴۳۷۶
- شماره مطلب: ۵۳۸۱
-
چاپ
ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد
عاشقان را غم سر نیست که سر ناچیزست
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست
تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست
ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟
کوه باشى و بلرزی به همات میریزند
دل به دریا بزنی موج خطر ناچیزست
سر خورشید به نیزه است، بزرگ است خبر
راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست
بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست
تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست
راوی قصّۀ دردست سخن کوتاه است
بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست
او چه کرده است که از سنگ عرق میریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست
رد شدن از دل این شام بسی طولانیست
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست
-
قصیدهای در نعت چهارده معصوم
به یمن آنکه گشودند پرنیان خیال
رمید شام فراق و دمید صبح وصال
رسید فصل بهار از پی خریف و شتا
مگر که وام بگیرد ز ابر مال و منال
-
ماه تمامی روی خاک
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو، ماه تمامی روی خاک
بی عمامه، بی عصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
-
دلبند رضا
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
میان بهترینهایی چه تفضیلی از این برتر
که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی
-
جمال مرتضی
از روزن صبح تا تو را دیدم
گفتم به خودم تو را چرا دیدم
راضی نشدم که جز تو را بینم
حق را به جمال مرتضی دیدم
ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد
عاشقان را غم سر نیست که سر ناچیزست
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست
تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست
ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟
کوه باشى و بلرزی به همات میریزند
دل به دریا بزنی موج خطر ناچیزست
سر خورشید به نیزه است، بزرگ است خبر
راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست
بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست
تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست
راوی قصّۀ دردست سخن کوتاه است
بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست
او چه کرده است که از سنگ عرق میریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست
رد شدن از دل این شام بسی طولانیست
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست