- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۵
- بازدید: ۱۱۷۲
- شماره مطلب: ۴۸۹۱
-
چاپ
تشنگى در کربلا
بر لب دریا، لب دریادلان خشکیده است
از عطش دلها کباب است و زبان خشکیده است
کربلا بستان عشق است و شهامت؛ اى دریغ!
کز سَموم تشنگى، این بوستان خشکیده است
سوز بىآبى اثر کرده است در اهل حرم
هر طرف بینى لب پیر و جوان خشکیده است
آه! از این میهماندارى که در دشت بلا
میزبان، سیراب و کام میهمان خشکیده است
نازم این همّت! که عبّاس آید از دریا ولى
آب بر دوش است و لبها همچنان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهى است
کام ماهى بر لب آب روان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبى به لبهایش زند
چشمهی چشم رباب از سوز جان خشکیده است
بس که میسوزم «مؤیّد»! از غم آل على
چشمهی چشم رباب از سوز جان خشکیده است
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
تشنگى در کربلا
بر لب دریا، لب دریادلان خشکیده است
از عطش دلها کباب است و زبان خشکیده است
کربلا بستان عشق است و شهامت؛ اى دریغ!
کز سَموم تشنگى، این بوستان خشکیده است
سوز بىآبى اثر کرده است در اهل حرم
هر طرف بینى لب پیر و جوان خشکیده است
آه! از این میهماندارى که در دشت بلا
میزبان، سیراب و کام میهمان خشکیده است
نازم این همّت! که عبّاس آید از دریا ولى
آب بر دوش است و لبها همچنان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهى است
کام ماهى بر لب آب روان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبى به لبهایش زند
چشمهی چشم رباب از سوز جان خشکیده است
بس که میسوزم «مؤیّد»! از غم آل على
چشمهی چشم رباب از سوز جان خشکیده است