- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۵
- بازدید: ۱۲۲۱
- شماره مطلب: ۴۸۸۶
-
چاپ
حدیث کربلا
به پیشگاه تو بعد از سلام، یا جدّا!
مراست شِکوه ز قوم ظلام، یا جدّا!
ز شام میرسم و کتف و بازوان کبود
مراست نزد تو سوغات شام، یا جدّا!
هزار غصّه به دل دارم و نمیدانم
بیان قصّه کنم از کدام، یا جدّا!
شکسته قامتم از ظلم، من که میآیم
ز فتح کوفه و تسخیر شام، یا جدّا!
خلاف قول تو کردند شامى و کوفى
پى اذیّت ما ازدحام، یا جدّا!
عجب که امّت تو نام خارجى دارند!
به زینبى که تو دادیش نام، یا جدّا!
از این که باز نیاوردهام حسینت را
رخم ز شرم بُوَد لالهفام، یا جدّا!
بخواه پوزش من را ز مادرم زهرا
به حضرتش برسان این پیام، یا جدّا!
که تشنه گشت حسینت شهید در بر آب
به ما حلال خدا شد حرام، یا جدّا!
هلال روى مهش را به وقت استهلال
زدند سنگ ز هر کوى و بام، یا جدّا!
ز سوز واقعه صبرم تمام شد امّا
بماند قصّهی دل ناتمام، یا جدّا!
به روزگار پریشان من، «مؤیّد» را
بده به وضع پریشان نظام، یا جدّا!
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
حدیث کربلا
به پیشگاه تو بعد از سلام، یا جدّا!
مراست شِکوه ز قوم ظلام، یا جدّا!
ز شام میرسم و کتف و بازوان کبود
مراست نزد تو سوغات شام، یا جدّا!
هزار غصّه به دل دارم و نمیدانم
بیان قصّه کنم از کدام، یا جدّا!
شکسته قامتم از ظلم، من که میآیم
ز فتح کوفه و تسخیر شام، یا جدّا!
خلاف قول تو کردند شامى و کوفى
پى اذیّت ما ازدحام، یا جدّا!
عجب که امّت تو نام خارجى دارند!
به زینبى که تو دادیش نام، یا جدّا!
از این که باز نیاوردهام حسینت را
رخم ز شرم بُوَد لالهفام، یا جدّا!
بخواه پوزش من را ز مادرم زهرا
به حضرتش برسان این پیام، یا جدّا!
که تشنه گشت حسینت شهید در بر آب
به ما حلال خدا شد حرام، یا جدّا!
هلال روى مهش را به وقت استهلال
زدند سنگ ز هر کوى و بام، یا جدّا!
ز سوز واقعه صبرم تمام شد امّا
بماند قصّهی دل ناتمام، یا جدّا!
به روزگار پریشان من، «مؤیّد» را
بده به وضع پریشان نظام، یا جدّا!