مشخصات شعر

قبله دل زندگان

اى کشته‌اى که قبله‌ی زنده‌دلان شدى!

 جاوید شد حق از تو و تو جاودان شدى

 

برگشته است از سفر آن کاروان عشق

 کاو را به سر، تو پیشرو کاروان شدى

 

زینب شده است با دل خون، میهمان تو

 با یاد آن که عشقِ مرا میزبان شدى

 

وقتى شدم اسیر، تو هم با سرت، حسین!

 اى غیرت اللَّه! از پى خواهر، روان شدى

 

گفتم کنم تلافى لطفت ولى نشد

 روزى که در مدینه مرا سایبان شدى

 

ز آن لحظه‌اى که رفتى و گفتى وداع ما

 وى ماه من! به پرده خونین نهان شدى،

 

دیگر ندیدمت به کنارم مگر شبى

 کاندر خرابه بر اُسرا میهمان شدى

 

گاهت به نیزه دیدم و گاهى به تشت زر

 آن جا که پیش ما هدف خیزران شدى

 

یاد آرمت به خواندن قرآن که روى نى

 آیات کهف خواندى و کهف الامان شدى

 

از تاب عشق، اى گل یاس على! گهى

 نیلوفرى شدىّ و گهى ارغوان شدى

 

جانى تو بر «مؤیّد» دل‌مرده هم ببخش

اى کشته‌اى که قبله‌ی زنده‌دلان شدى!

 


 

قبله دل زندگان

اى کشته‌اى که قبله‌ی زنده‌دلان شدى!

 جاوید شد حق از تو و تو جاودان شدى

 

برگشته است از سفر آن کاروان عشق

 کاو را به سر، تو پیشرو کاروان شدى

 

زینب شده است با دل خون، میهمان تو

 با یاد آن که عشقِ مرا میزبان شدى

 

وقتى شدم اسیر، تو هم با سرت، حسین!

 اى غیرت اللَّه! از پى خواهر، روان شدى

 

گفتم کنم تلافى لطفت ولى نشد

 روزى که در مدینه مرا سایبان شدى

 

ز آن لحظه‌اى که رفتى و گفتى وداع ما

 وى ماه من! به پرده خونین نهان شدى،

 

دیگر ندیدمت به کنارم مگر شبى

 کاندر خرابه بر اُسرا میهمان شدى

 

گاهت به نیزه دیدم و گاهى به تشت زر

 آن جا که پیش ما هدف خیزران شدى

 

یاد آرمت به خواندن قرآن که روى نى

 آیات کهف خواندى و کهف الامان شدى

 

از تاب عشق، اى گل یاس على! گهى

 نیلوفرى شدىّ و گهى ارغوان شدى

 

جانى تو بر «مؤیّد» دل‌مرده هم ببخش

اى کشته‌اى که قبله‌ی زنده‌دلان شدى!

 


 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×